علی و دیدن پیامبر صدر خواب
عدنی از حسن یا حسین روایت نموده، که علی شگفت: دوستم در خواب همراهم روبرو گردید - یعنی پیامبر خدا ص- برایش از آنچه از اهل عراق بعد از وی دیدم، شکایت نمودم. آن گاه وی برایم راحت شدن از آنان را در وقت نزدیک وعده سپرد. علی سبعد از آن جز سه روز درنگ ننمود.
و نزد ابویعلی از ابوصالح از علی سروایت است که گفت: پیامبر صرا در خواب دیدم، و برایش از تکذیب و اذیتهایی که از امتش دیدم شکایت نمودم و گریستم، برایم گفت: «ای علی گریه مکن و متوجه شو»، ناگهان دیدم که دو مرد، در زنجیر کشیده میشوند، و با سنگهای بزرگی سرهایشان زده میشود، تا این که از هم میپاشد، وباز به همان حالت اصلیاش بر میگردد، میگوید [۴۲۷]: باز بامداد، طوری که هر روز نزدش میرفتم، به زیارتش شتافتم، و وقتی به جزارین رسیدم، با مردم روبرو گردیدم، آنان گفتند: امیرالمؤمنین به قتل رسید. این چنین در المنتخب (۶۱/۵) آمده است.
[۴۲۷] یعنی ابوصالح. م.