حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

بیانیه وی سدر نهی از بالا بردن و مبالغه نمودن در مهرها و نهی از این قول: فلانی شهید است

بیانیه وی سدر نهی از بالا بردن و مبالغه نمودن در مهرها و نهی از این قول: فلانی شهید است

عبدالرزاق، طیالسی، احمد، دارمی، ترمذی - که آن را صحیح دانسته -، ابوداود، نسائی، ابن مجاه، و غیر ایشان از ابوالعجفاء روایت نموده‏اند که گفت: عمر بیانیه داد و گفت: آگاه باشید، مهرهای زنان را گران نسازید، چون اگر این عمل عزتی در دنیا، یا تقوایی نزد خدا می‏بود، مستحق‏تر همه‌تان به آن رسول خدا صبود، پیامبر خدا صبرای هیچ یک از همسرانش زیادتر از دوازده اوقیه [۱۱۱]مهر نداده است، و نه هم برای هیچ یک از دخترانش زیاده از دوازده اوقیه مهر داده شده است، بعضی از شما مهر زن را آن قدر بلند می‏کند، که درباره وی [۱۱۲]در قلبش عداوت پدید می‏آید، و آن زن هم می‏گوید: من برای تو خود را در تکلیف انداختم حتی که دهن بند مشک را هم آوردم. و قول دیگری را هم که در غزاهایتان می‏گویید: فلان به شهادت رسید، یا فلان شهید از دنیا رفت، ممکن وی عقب سواریش را یا خرجین شترش را طلا و نقره پر کرده باشد، و در صدد تجارت باشد، این حرف را مگویید، ولی آن چنان بگویید، که پیامبر صگفته است، «کسی که در راه خدا کشته شود یا بمیرد در جنت است» [۱۱۳].

و نزد سعیدبن منصور و ابویعلی از مسروق روایت است که گفت: عمربن الخطاب به منبر بلند گردید، و بعد از آن گفت: ای مردم، این همه بلند بردن مهر زنان در میان شما چیست، در حالی که مهر در زمان رسول خدا و اصحابش چهارصد درهم و کمتر از آن بود، اگر زیادت در این تقوایی نزد خدا یا عزتی می‏بود، شما از آنان بر آن عمل سبقت نمی‏کردید [۱۱۴]. این چنین در الکنز (۲۹۷/۸) آمده است. و بعضی طرق این بیانیه را در نکاح ذکر نمودیم.

[۱۱۱] یک اوقیه در آن وقت به وزن چهل درهم بود. م. [۱۱۲] درباره همسرش، یعنی زیادت مهر باعث نوعی عداوت شوهر در مقابل همسرش می‏گردد، که او را با آن همه مشکل و تحمل سختی‏ها به نکاح خود در آورده است، چون در واقع، مهر به عنوان یک مسئله‏ای رمزی و احترامی مطرح است، نه به عنوان یک منبع درآمد مالی برای خانواده دختر. م. [۱۱۳] صحیح. احمد (۱/ ۴۰) و ابوداوود (۲۱۰۶) بطور مختصر و ترمذی (۱۱۱۴) وی گفته است: حسن و صحیح است. و ابن ماجه (۱۸۸۷). [۱۱۴] هیثمی در مجمع آن را به ابویعلی ارجاع داده و گفته است: در سند آن مجالد بن سعید ضعیف است. سیوطی آن را در الدر المنثور (۲/ ۴۶۶) به سعید بن منصور و ابویعلی نسبت داده و گفته: سند آن جید استو ابن کثیر در تفسیرش (۱/ ۴۶۷) گفته است: سند آن جید و قوی است. بیهقی نیز به مانند آن (۷/ ۲۳۴) روایت کرده است.