روزی داده شدن یک صحابی و زنش از جایی که گمان نمیکردند
احمد از ابوهریره سروایت نموده، که گفت: مردی نزد خانوادهاش داخل گردید، هنگامی که نیازمندیشان را دید، بهسوی بیابان بیرون گردید. هنگامی که همسرش این حالت را دید، بهسوی آسیاب دستی برخاست و آمادهاش نمود، بعد بهسوی تنور برخاست و آن را برافروخت. بعد از آن گفت: بار خدایا، برای ما رزق بده، آن گاه متوجه شد که کاسه پر شده است. میگوید: بهسوی تنور رفت، و آن را نیز پر یافت. میافزاید: بعد شوهرش برگشت و گفت: آیا بعد از من چیزی به دست آوردهاید؟ همسرش گفت: آری، از طرف پروردگارمان. آنگاه شوهرش بهسوی آسیاب دستی برخاست و بلندش نمود، و این موضوع را برای نبی خدا صیادآور شد. پیامبر صفرمود: «اگر وی آن را بلند نمیکرد، تا روز قیامت میگشت» [۳۷۶]. هیثمی (۲۵۶/۱۰) میگوید: این را احمد و بزار روایت نمودهاند، و بزار گفته: همسرش گفت: بار خدایا، برای ما رزقی بده که آسیاب کنیم. خمیر نماییم و نان پخته کنیم. ناگهان متوجه شد، که کاسه پر از نان است، آسیاب دستی آرد میکند و تنور پر از گوشتهای کباب شده است. آن گاه شوهر آمد و گفت: نزدتان چیزی هست؟ همسرش گفت: رزق خداست - خداوند رزق داده است -، آن گاه شوهرش آسیاب را برداشت و اطرافش را جاروب نمود، رسول خدا صگفت: «اگر میگذاشتش تا روز قیامت آرد مینمود»، طبرانی در الأوسط مانند این را روایت کرده است، و رجال آنان رجال صحیح اند: غیر شیخ بزار و شیخ طبرانی که هر دو ثقهاند. و بیهقی از ابوهریره این را به سیاق بزار روایت نموده است.
و نزد وی هم چنان به سند دیگری از او روایت است که: مردی از انصار نیازمند بود، وی در حالی بیرون گردید، که نزد خانوادهاش چیزی نبود. همسرش گفت: اگر آسیاب دستی ام را حرکت بدهم، و در تنورم شاخچههای خرما را بیندازم، و همسایگانم صدای آسیاب را بشنوند، و دود را ببینند، گمان میکنند که نزد ما طعام هست، و نیازمندی نداریم. بنابراین بهسوی تنورش برخاست و آن را برافروخت و نشست و به چرخانیدن آسیاب پرداخت. میگوید: شوهرش برگشت و صدای آسیاب را شنید، همسرش برخاست تا دروازه را برای وی باز کند، گفت: چه را آرد میکردی؟ او برایش موضوع را خبر داد، بعد هر دو در حالی داخل شدند، که آسیابشان میچرخد و آرد میاندازد، و ظرفی در خانه باقی نمانده، مگر این که پر شده است. بعد بهسوی تنورش بیرون گردید، و آن را مملو از نان دریافت، شوهرش رفت و آن را برای پیامبر صمتذکر گردید. رسول خدا صفرمود: «اگر آن را میگذاشتی تا زندگی من - یا گفت: زندگی شما - برایتان همان طور میبود». این حدیث در سند و متن غریب است. این چنین در البدایه (۱۱۹/۶) آمده است.
[۳۷۶] احمد (۲/ ۵۱۳) المجمع (۱۰/ ۲۵۶).