حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

برگردیدن چشم قتاده به دعای پیامبر صدر روز احد

برگردیدن چشم قتاده به دعای پیامبر صدر روز احد

طبرانی از قتاده بن نعمان سروایت نموده، که گفت: کمانی برای رسول خدا صاهداء گردید، و رسول خدا صدر روز احد آن را به من داد، و با آن در پیش روی پیامبر خدا صتیر انداختم حتی که یک طرفش شکست، و در جایم همانطور در پیش روی رسول خدا صباقی ماندم و تیرها را با رویم دفع می‏نمودم، هرگاه تیری از آن‏ها به‌سوی روی پیامبر خدا صکج می‏شد و میل می‏کرد، من روی و سرم را به طرف آن می‏نمودم، تا روی پیامبر خدا صرا نگه دارم، البته بدون این که تیراندازم، آخرین تیر از آن تیرها همان تیری بود که بر اثر آن سیاهی چشمم بر گونه‏ام افتاد، و تجمع مشرکان پراکنده گردید، آن گاه من سیاهی چشمم را در کف دستم گرفتم، و با آن که در کف دستم قرار داشت به‌سوی رسول خدا صشتافتم، هنگامی که پیامبر خدا صآن را دید، چشم‌هایش اشک ریخت، و گفت: «بار خدایا، قتاده نبی ات را با رویش نگه داشت، بنابراین این چشمش را نیکوترین چشم‌هایش و تیزبین‏ترین آن‏ها بگردان». و آن چشمش نیکوترین و تیزبین‏ترین چشم‌هایش گشت [۲۶۳]. هیثمی (۲۹۷/۸) می‏گوید: در اسناد آن کسانی است که نشناختم شان. ابونعیم این را در الدلائل (ص۱۷۴) از قتاده به مثل آن روایت کرده، و ابن سعد (۴۵۳/۳) این را از عاصم بن عمربن قتاده به اختصار روایت نموده است.

و این را دار قطنی و ابن شاهین از محمودبن لبید از قتاده سروایت نموده‏اند که: در روز احد چشم وی مورد اصابت قرار گرفت، و بر گونه‏اش افتاد، و پیامبر صآن را دوباره به جایش برگردانید، و آن صحیح‏ترین چشم‌هایش شد. و دار قطنی و بیهقی از ابوسعید خدری از قتاده مثل آن را روایت کرده‏اند. این چنین در الإصابه (۲۲۵/۳) آمده است. و ابونعیم این را در الدلائل (ص۱۷۴) از قتاده به مانند آن روایت نموده، و در روایت وی آمده: و آن نیکوترین و تیزبین‏ترین چشم‌هایش گردید.

بغوی و ابویعلی از عاصم بن عمربن قتاده از قتاده بن نعمان روایت نموده‏اند که: چشم وی در روز بدر مورد اصابت قرار گرفت، و سیاهی آن بر گونه‏اش روان گردید، خواستند آن را قطع نمایند، بعد گفت: نخیر، تا اینکه با رسول خدا صمشوره کنیم، و همراهش مشوره نمودند، گفتند: «نخیر»، بعد از آن وی را خواست، و کف دستش را بر سیاهی چشم وی گذاشت و فشارش داد، آن گاه وی چنان صحیح و سالم شد که دانسته نمی‏شد کدام یکی از چشم‌هایش از بین رفته بود. این چنین در الإصابه (۲۲۵/۳) آمده است. هیثمی (۲۹۸/۸) می‏گوید: در اسناد ابویعلی یحیی بن عبدالحمید حمانی آمده، و او ضعیف می‏باشد.

[۲۶۳] طبرانی (۱۹/ ۸) در آن سند آن مجهول یا مجهولانی هستند: المجمع (۸/ ۲۹۷).