فرود آمدن باران به دعای حجربن عدی س
ابراهیم بن جنید در کتاب الاولیاء به سند منقطع روایت نموده، که برای حجربن عدی سجنابتی پیش آمد. آن گاه برای کسی که موظف وی بود گفت: آب نوشیدنی ام را برایم بده، که به آن غسل نمایم، و فردا برایم چیزی مده. گفت: میترسم که از تشنگی بمیری، و معاویه مرا بکشد. میگوید: پس به خداوند دعاء نمود، آن گاه ابری برایش آب فرو ریخت، و او از آن به اندازه ضرورتش را گرفت، یارانش برای وی گفتند: به خداوند دعاء کن، تا ما را خلاص گرداند، پس گفت: بار خدایا، خیر را برای ما برگزین، میگوید: بعد او و گروهی از آنان به قتل رسیدند. این چنین در الإصابه (۳۱۵/۱) آمده است.