حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

پندها و اندرزهای عبداللَّه بن مسعود س

پندها و اندرزهای عبداللَّه بن مسعود س

ابونعیم در الحلیه (۱۳۰/۱) از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: من وقتی کسی را ببینم که بیکار است، نه در کار دنیا مصروف است و نه هم در عمل آخرت، بدش می‏بینم. این را عبدالرزاق از وی به مثل آن، روایت کرده، چنانکه در الکنز (۲۳۲/۸) آمده است. و نزد ابونعیم از وی روایت است که گفت: باید هیچ یکی از شما را جیفه شب و قطرب روز نیابم [۲۰۱]. و نزد وی همچنان از ابن عیینه روایت است که گفت: قطرب همان است، که ساعتی اینجا می‏نشیند و ساعتی جای دیگر.

و ابونعیم در الحلیه (۱۳۱/۱) از عبداللَّه سروایت نموده، که گفت: پاکی و خوبی دنیا رفته است، و ناپاکی آن باقی مانده است، بناء مرگ امروز برای هر مسلمان تحفه است. و نزد وی (۱۳۲/۱) همچنان از وی روایت است که گفت: دنیا مانند آبگیریست که پاکی آن رفته و ناپاکی و چرکش باقی مانده باشد.

و ابونعیم در الحلیه (۱۳۲/۱) از عبداللَّه سروایت نموده، که گفت: آگاه باشید، دو چیز ناخوشیاند و مکروه، پدیده‏های خوب و نیک اند: مرگ و فقر، به خدا سوگند، فقط دو حالت است، یا غنا یا فقر، و من پروا ندارم که به کدام‌شان آزمایش می‏شوم، اگر توانگری بود، در آن عطف و توجه لازم است، و اگر فقر بود در آن صبر لازم است.

و ابونعیم در الحلیه (۱۳۲/۱) از عبداللَّه سروایت نموده، که گفت: بنده به حقیقت ایمان، تا وقتی به بلندی آن دست نیابد، نمی‏رسد، و به بلندی آن تا وقتی دست نمی‏یابد، که فقر برایش محبوب‏تر از توانگری و غنا نباشد، تواضع برایش محبوب‏تر از شرف نباشد و توصیف کننده و بدگوینده‏اش نزدش برابر نباشند، می‏گوید: یاران عبداللَّه آن را تفسیر نمودند، و گفتند: یعنی فقر در حلال، برایش از غنای در حرام محبوب‏تر باشد، و تواضع در طاعت خدا، برایش محبوب‏تر از شرف و عزت درمعصیت خدا باشد، و وصف کننده و بدگوینده‏اش نزد وی درحق برابر باشند. احمد این را از وی به مثل آن روایت نموده، چنانکه در صفه الصفوه (۱۶۴/۱) آمده است.

و ابونعیم در الحلیه (۱۳۲/۱) از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: سوگند به ذاتی که معبودی جز وی نیست، بنده‏ای که بر اسلام صبح و بیگاه می‏کند، هرچه در دنیا برایش برسد، به وی ضرر نمی‏رساند.

ابونعیم در الحلیه (۱۳۴/۱) از عبدالرحمن بن عجیره و او از پدرش و او از عبداللَّه بن مسعود سروایت نموده، که وی وقتی می‏نشست می‏گفت: شما در گذشت شب و روز قرار دارید، در اجل‌هایی که کم می‏شوند و اعمالی که محفوظ باقی می‏مانند، و مرگ ناگهانی می‏آید، و کسی که خیر کشت می‏کند، نزدیک است که چیزی مرغوب و پسندیده درو نماید و کسی که شر کشت می‏کند، نزدیک است که ندامت و پشیمانی درو کند، و برای هر کشت کننده، مثل همانچه است که کشت نموده است، آدم سست از حصه و نصیب خود محروم نمی‏شود [۲۰۲]، و حریص آنچه را برایش مقدر نشده به دست آورده نمی‏تواند، برای کسی که خیری داده شده، خداوند تعالی برایش داده است، و کسی که از شری نگه داشته شده، خداوند تعالی نگاهش داشته است. پرهیزگاران سرداران‌اند، فقیهان رهبران‌اند و مجالس‌شان زیادت است. و امام احمد این را از عبدالرحمن بن حجیره و او از پدرش و او از ابن مسعود سروایت نموده، که وی وقتی می‏نشست می‏گفت: شما... و مثل آن را، چنانکه در صفه الصفوه (۱۶۱/۱) آمده، متذکر گردیده است.

و ابونعیم در الحلیه (۱۳۴/۱) از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: هر یک از شما مهمان است، و مالش عاریت است، مهمان رونده است، و عاریت برای اهلش دوباره برگردانده شدنی است [۲۰۳].

و ابونعیم در الحلیه (۱۳۴/۱) از عبدالرحمن بن عبداللَّه بن مسعود از پدرش روایت نموده، که گفت:

مردی نزد وی آمد و گفت: ای ابوعبدالرحمن، کلمه‏های جامع و نافع برایم بیاموزان، گفت: خداوند را عبادت کن و به وی چیزی را شریک نیاور، و با قرآن هر جا که رفت برو، کسی که برایت حق را آورد از وی قبول کن، اگرچه دور و مبغوض باشد، و کسی که برایت باطل را آورد، آن را بر وی رد نما، اگرچه دوست و نزدیک باشد [۲۰۴].

و ابونعیم (۱۳۴/۱) از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: حق ثقیل است و گوارا، و باطل سبک است و مصیبت آور، و چه بسا شهوتی که حزن و اندوه درازی را به میراث می‏گذارد.

و ابونعیم (۱۳۴/۱) از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: قلب‏ها اشتیاق و روی آوردن دارند، و هم چنان سستی و روی گردانیدن دارند، آن‏ها را در دقت اشتیاق و رو آوردن‌شان غنیمت بشمرید، و در وقت سستی و رو گردانیدن‌شان بگذارید.

و ابونعیم (۱۳۵/۱) از منذر روایت نموده، که گفت: عده‏ای از سرداران نزد عبداللَّه بن مسعود سآمدند، مردم از کلفتی گردن‏هایشان و صحت مندی‌شان تعجب نمودند، می‏گوید: عبداللَّه گفت: شما کافر را دارای صحتمندترین و سالم‏ترین جسم و مریض‏ترین قلب در میان مردم می‏بینید، و با مؤمن در حالی روبرو می‏شوید، که از صحتمندترین و سالم‏ترین قلب و مریض‏ترین جسم برخوردار می‏باشد، به خدا سوگند، اگر قلب‏هایتان مریض گردد، و جسم‏هایتان صحت‏مند گردد، نزد خداوند ذلیل‏تر و خوارتر از قونغوزک می‏باشید. و ابونعیم در الحلیه (۱۳۶/۱) از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: برای مؤمن به غیر از لقای خداوند راحتی نیست، و کسی که راحتش در لقای خداوند باشد، انگار که با وی ملاقی شده باشد.

و ابونعیم در الحلیه (۱۳۶/۱) از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: هیچ یک از شما کسی را به جبر داخل دینش نگرداند، اگر ایمان آورد خوب و اگر کافر شد، کافر باشد، و اگر لابد اقتدا می‏کنید، به مرده اقتدا نمایید، چون زنده از فتنه در امان نیست.

و نزد وی همچنان از او روایت است که گفت: هیچ یک از شما «إمعه» نباشد، پرسیدند: «امعه» چیست ای ابوعبدالرحمن؟ گفت: کسی است که می‏گوید: من با مردم هستم، اگر هدایت شدند،هدایت می‏شوم، و اگر گمراه شدند گمراه می‏شوم، آگاه باشید، باید هر یکی از شما نفس خود را استوار سازد، که اگر مردم کافر شدند، کافر نشود [۲۰۵].

و ابونعیم در الحلیه (۱۳۷/۱) از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: سه چیز است که بالای آن‏ها سوگند یاد می‏کنم، و چهارم را هم اگر بالایش سوگند یاد کنم، قسمم راست می‏شود: خداوند ، کسی را که در اسلام سهم دارد، چون کسی نمی‏گرداند که در اسلام سهم ندارد، و خداوند با بنده‏ای که در دنیا دوستی کند، او را در آخرت به غیرش نمی‏سپارد، و مردی که قومی را دوست داشته باشد، با آنان می‏آید، و چهارم که اگر بر آن سوگند بخورم، سوگندم راست می‏شود این است: خداوند بر بنده‏ای که در دنیا چیزی را بپوشاند و مستور نگه دارد، در آخرت هم آن را بر وی پوشیده نگه می‏دارد.

و ابونعیم در الحلیه (۱۳۸/۱) از عبداللَّه سروایت نموده، که گفت: کسی که دنیا را بخواهد در قبال آخرت متضرر می‏شود، و کسی که آخرت را بخواهد در قبال دنیا متضرر می‏شود، ای قوم: ضرر فانی را به خاطر حصول باقی متقبل شوید.

و ابونعیم در الحلیه (۱۳۸/۱) از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: راست‏ترین سخن‏ها کتاب خداوند است، محکم‏ترین دستگیرها کلمه تقوا است، بهترین ملت‏ها ملت ابراهیم است، نیکوترین سنت‏ها، سنت محمد صاست، بهترین روش‏ها، روش انبیاست، خوب‏ترین سخن‏ها ذکر خداست، بهترین قصه‏ها قرآن است، خوب‏ترین کارها فرجام آن هاست، بدترین کارها، نوپیداهای آن است، آنچه کم باشد و کفایت کند، از آنچه زیاد باشد و به بیهودگی کشاند بهتر است، یک نفس را که نجات بدهی، از امارتی که شمارش کرده نتوانی بهتر است، بدترین سرزنش‏ها وقتی است که مرگ فرا می‏رسد، بدترین پشیمانی‏ها، پشیمانی قیامت است، بدترین گمراهی‏ها، گمراهی بعد از هدایت است، بهترین توانگری و غناها، غنای نفس است، بهترین توشه‏ها تقواست، بهترین چیزی که در قلب است، شراب جمع کننده همه گناهان است، زنان دام شیطان‌اند، جوانی بخشی از دیوانگی است، نوحه کشیدن از عمل جاهلیت است، بعضی مردم به جمعه نمی‏آیند مگر در آخرش و خداوند را جز اندک و کم یاد نمی‏کنند، بزرگترین گناهان دروغ است، دشنام دادن و ناسزا گویی مؤمن فسق است و جنگیدن با وی کفر است، حرمت مال وی چون حرمت خونش است، کسی که عفو کند، خداوند برایش عفو می‏کند، کسی که خشم را فرو در کشد، خداوند برایش پاداش می‏دهد، کسی که بخشش کند، خداوند برایش می‏بخشد، کسی که بر مصیبت صبر و شکیبایی پیشه کند، خداوند برایش عوض می‏دهد، بدترین کسب‏ها، کسب رباست، بدترین خوردنی‏ها، مال یتیم است، نیک بخت کسی است، که از غیر خود پند بگیرد، بدبخت کسی است که در شکم مادرش بدبخت شود، برای هر یکی از شما همینقدر کفایت می‏کند که نفسش به آن قناعت نماید، انسان به‌سوی چهار گز بر می‏گردد و امر مربوط به آخرت است، ملاک عمل آخرین‏ها و فرجام آن است، بدترین روایت کننده‏ها، روایت کننده‏های دروغ است، با عزت‏ترین مرگ‏ها، کشته شدن شهیدان است، کسی که مصیبت را بشناسد، بر آن صبر می‏کند، کسی که آن را نداند، بدش می‏برد، کسی که کبر نماید، خداوند ذلیلش می‏سازد، کسی که به دنیا روی آورد، دنیا از وی روی می‏گرداند، کسی که از شیطان اطاعت نماید، خداوند را نافرمانی می‏کند و کسی که از خدا نافرمانی نماید، خداوند عذابش می‏کند.

و ابونعیم در الحلیه (۱۳۸/۱) از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: کسی که در دنیا ریاکاری کند، خداوند وی را روز قیامت رسوا می‏سازد، کسی که در دنیا به خاطر کسب نام و شهرت تبلیغ نماید، خداوند روز قیامت عیب‌هایش را فاش می‏سازد، کسی که برای بزرگ منشی گردن بلندی کند، خداوند ذلیلش می‏سازد و کسی که از ترس خدا تواضع نماید خداوند بلندش می‏کند.

[۲۰۱] قطرب جاندار کوچکی است، که روزش را بدون استراحت در تلاش سپری می‏کند، وی اینجا انسانی را که روزش را در تلاش به دست آوردن حوایج دنیایش صرف می‏کند، و بعد از آن از طرف شب چون جیفه بی‌جان می‏افتد، و به خواب می‏رود به همان جاندارک تشبیه نموده است. [۲۰۲] یعنی چیزی که نصیبش است برایش می‏رسد. م. [۲۰۳] ضعیف. ابونعیم (۱/ ۱۳۴) طبرانی (۹/ ۱۰۱) هیثمی (۱۰/ ۲۳۵) می گوید: ضحاک ابن مسعود را درک نکرده است. [۲۰۴] ضعیف. ابونعیم (۱/ ۱۳۴) طبرانی (۹/ ۱۰۲) هیثمی (۱۰/ ۲۳۵) می گوید: طبرانی آن را روایت کرده است و رجال آن ثقه هستند جز اینکه معاذ بن عبدالرحمن ابن مسعود را درک نکرده است. [۲۰۵] ضعیف. طبرانی (۹/ ۱۲۵) هیثمی (۱/ ۱۸۱) می گوید: مسعودی دچار اختلاط گردید و بقیه رجال آن ثقه هستند.