حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

روشنایی تازیانه برای طفیل بن عمرو دوسی س

روشنایی تازیانه برای طفیل بن عمرو دوسی س

ابن منده و ابن عساکر از طفیل ذی النور بن عمرو دوسی س، که از اصحاب رسول خدا صبود، روایت نموده‏اند که: رسول خدا صبرای وی درباره تازیانه‏اش دعا فرمود، و در تازیانه‏اش نوری پدید آمد، که از روشنایی آن استفاده می‏نمود. این چنین در الکنز (۷۸/۷) آمده است. و در باب دعوت به‌سوی خدا و پیامبرش صدر دعوت نمودن طفیل بن عمرو دوسی (۲۸۸/۱) گذشت که: وی از پیامبر صنشانه‏ای طلب نمود، که برایش مددی در اسلام آوردن قومش باشد، طفل می‏گوید: پس من به طرف قومم بیرون شدم، تا این که به گشادگی در میان دو کوه که از آنجا قریه برایم معلوم می‏شد رسیدم، در همینجا نوری در میان دو چشمم - [در پیشانی ام] - به مانند چراغ پدیدار شد. می‏گوید: گفتم: بار خدایا، این را در غیر رویم بگردان، چون می‏ترسم آنها گمان کنند، این عذابی است که در رویم به خاطر ترک دین آنها واقع شده است. می‏گوید: آن علامه، در سر تازیانه‏ام جای گرفت، و اهل قریه آن نور را در تازیانه‏ام می‏دیدند، که چون قندیل آویزان، به خود شکل گرفته بود، این در حالی بود، که من از آن گشادگی به طرف آن‏ها پایان می‏شدم، تا اینکه نزد آن‏ها رسیدم و در میان‌شان قرار گرفتم.

و ابن عساکر از ابن عباس بروایت نموده، که گفت: عباس بن عبدالمطلب سبه کثرت می‏گفت: هر کسی را که برایش نیکی نمودم، در میان من و او روشنی پدید آمد، و هر کی را برایش بدی نمودم، در میان من و او تاریکی پدید آمد، بنابراین نیکی نما و عمل پسندیده انجام ده، چون این عمل از فرجام بد نگه می‏دارد. این چنین در الکنز (۳۱۲/۳) آمده است.