پند و اندرزش برای پسرش حسن سبعد از اینکه به خنجر زده شد و اندرزهای دیگر وی
ابن عساکر از عقبه بن ابی صهباء روایت نموده، که گفت: هنگامی ابن ملجم علی سرا زد، حسن سگریه کنان نزدش داخل گردید، علی سبرایش گفت: ای پسرم، چه تو را میگریاند؟ پاسخ داد: چرا نگریم، در حالی که تو در نخستین روز آخرت، و آخرین روز دنیا هستی! گفت: ای پسرم، چهار چیز و چهار چیز را حفظ نما، هر چه را که با آنها عمل نمایی برایت ضرر نمیرساند، گفت: ای پدرم، آنها چهاند؟ گفت: خوبترین توانگری و غنا عقل است، و بزرگترین فقر حماقت است، و خطرناکترین وحشت، عجب و خود بینی است، و خوبترین شرافتمندی و نجابت نیکویی اخلاق است، میگوید: گفتم: ای پدرم، چهار دانه شد، چهار دیگر را برایم بیاموزان، گفت: زنهار که با احمق رفاقت و دوستی نمایی، چون وی میخواهد برایت نفع برساند، ولی به عوض نفع برایت ضرر میرساند، و زنهار که با دروغگو رفاقت و دوستی نمایی، چون وی دور را برایت نزدیک نشان میدهد، و نزدیک را دور، و زنهار که با بخیل دوستی نمایی، چون وی چیزی را که به آن خیلیها محتاج میباشد از تو دور مینماید، و زنهار که با فاجر دوستی و رفاقت نمایی، چون وی تو را به چیز اندک و ناچیز میفروشد، این چنین در الکنز (۲۳۶/۸) آمده است.
و نزد بیهقی و ابن عساکر از علی سروایت است که گفت: توفیق بهترین رهبر است، اخلاق نیکو بهترین یار است، عقل بهترین همراه است، ادب بهترین میراث است و وحشتی هولانگیز تر از عجب و خودبینی نیست. این چنین در الکنز (۲۳۶/۸) آمده است.
ابن سمعانی در الدلائل از علی سروایت نموده،که گفت: به گوینده مبین که کیست، به گفتارش ببین که چیست. و نزد وی هم چنان از او روایت است که گفت: هر برادری قطع شدنی است، مگر برادریی که بر غیر طمع استوار باشد. این چنین در الکنز (۲۳۶/۸) آمده است.