حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

بیانیه طولانی پیامبر صدرباره دجال به روایت ابو امامه

بیانیه طولانی پیامبر صدرباره دجال به روایت ابو امامه

حاکم (۵۳۶/۴) از ابو امامه باهلی سروایت نموده، که گفت: روزی رسول خدا صبرای ما خطابه ایراد نمود، و آن خطابه اکثرش در مورد دجال بود. درباره دجال صحبت می‏نمود تا که صحبت وی تمام شد. از جمله چیزهایی که برای ما در آن روز گفت این بود: «خداوند تعالی هر نبیی را که فرستاده، وی امتش را در مورد دجال بر حذر داشته است، و من آخرین انبیاء هستم و شما آخرین امت‏ها، و دجال خواه مخواه در میان شما بیرون شد نیست. اگر در حالی بیرون شود که من در میان‌تان باشم، من حجت گوی هر مسلمان هستم، و اگر در میان شما بعد از من بیرون شود، آنگاه هر مسلمان حجت گوی نفس خود است، و خداوند خلیفه من بر هر مسلمان است. وی از راهی از میان عراق و شام بیرون می‏شود، و راست و چپ فساد می‏کند. ای بندگان خدا ثابت و استوار باشید: در حالی که بعد از من دیگر نبیی نیست وی شروع نموده می‏گوید: من نبی هستم، بعد از آن شروع نموده می‏گوید: من پروردگارتان هستم، در حالی که شما پروردگار‌تان را هرگز تا اینکه نمیرید نمی‏بینید، و در میان چشم‏های وی نوشته است: کافر، و هر مؤمن آن را می‏خواند.کسی که از شما با وی روبرو شد، باید بر رویش تف اندازد، و ابتدای سوره اصحاب کهف را بخواند. وی بر نفسی از بنی‏آدم تسلط پیدا می‏کند و به قتلش می‏رساند، و باز زنده‏اش می‏سازد، و دیگر از آن پیش رفته نمی‏تواند و بر نفسی غیر از وی تسلط یافته نمی‏تواند. و از فتنه‏اش این است، که همراهش جنت و آتش می‏باشد. آتشش جنت است، و جنتش آتش. کسی که به آتشش مبتلا گردید، باید چشم‏هایش را ببندد و از خدا مدد بخواهد، در این صورت بالایش سرد و سلامتی می‏باشد، چنان که بر ابراهیم سرد و سلامتی بود. و از فتنه‏اش نیز این است، که بر قریه‏ای عبور می‏نماید، و آنان به وی ایمان می‏آورند و تصدیقش می‏نمایند، و او برای‏شان دعا می‏نماید، و آسمان برای‏شان در همان روز باران می‏بارد، و زمین در همان روز برای‏شان سر سبز می‏گردد، و چهارپایان‏شان در همان روز خیلی بزرگ، چاق، با پهلوهای پر و شیردار می‏آیند. و بر قریه‏ای عبور می‏کند و آنان بر وی کفر می‏ورزند و تکذیبش می‏نمایند، آنگاه وی بر آنان دعای بد می‏کند، و هیچ جانوری از ایشان زنده صبح نمی‏کند. و روزهایش چهل روز است، یک روزش چون یک سال است، یک روز دیگرش چون یک ماه، یک روزش چون یک جمعه، یک روز دیگرش هم مانند همین روزهاست، و آخر روزهایش مانند سراب است. مردی نزد دروازه مدینه صبح می‏کند، و قبل از اینکه به دروازه دیگرش برسد بیگاه می‏شود». گفتند: ای رسول خدا، در آن روزهای کوتاه چکونه نماز بگزاریم؟ گفت: «در آن‏ها اندازه می‏کنید، و باز نماز می‏گزارید، طوری که در روزهای دراز اندازه‏گیری می‏نمایید» [۳۹]. حاکم می‏گوید: این حدیث به شرط مسلم صحیح است، ولی بخاری و مسلم آن را به این سیاق روایت نکرده‏اند، و ذهبی هم همراهش موافقت نموده است.

[۳۹] صحیح. حاکم (۴/ ۵۳۶) و آن را صحیح دانسته و ذهبی وی را تایید کرده است.