بیانیههای پیامبر صدر حج
حاکم(۹۳/۱) از ابن عباس بروایت نموده، که گفت: رسول خدا صدر حجه الوداع برای مردم بیانیه ایراد نموده گفت: «شیطان از اینکه در زمانتان عبادت شود ناامید شده است، ولی وی راضی شده که در ما سوای آن، در آنچه از اعمالتان که حقیر و ناچیز میشمرید، اطاعت شود. بنابرین ای مردم بر حذر باشید، من در میان شما چیزی را ترک نمودهام، که اگر به آن چنگ زنید، هرگز و ابداً گمراه نمیشوید: کتاب خدا، و سنت نبیاش. هر مسلمان برادر مسلمان دیگر است، مسلمانان برادراند، و برای شخصی چیزی از مال برادرش حلال نیست، مگر آنچه را از طیب نفس برایش بدهد. و ظلم ننمایید، و بعد از من به کفر برنگردید، که گردن یکدیگرتان را بزنید» [۱۵].
حاکم (۹۳/۱) میگوید: بخاری احادیث عکرمه را حجت آورده، و مسلم ابو اویس را حجت آورده، و سایر راویانش متفق علیهماند. و این حدیث در خطبه پیامبر ص، به روایت متفق علیه در صحیحین، به این لفظ آمده است: «ای مردم، من در میان شما چیزی را ترک نمودهام، که اگر به آن چنگ زنید، هرگز بعد از آن، گمراه نمیشوید: کتاب خدا، و شما درباره من پرسیده میشوید، پس شما چه میگویید؟». و ذکر چنگ زدن به سنت در این بیانیه غریب و ناآشناست، و به آن نیازمندی نیز وجود دارد. ذهبی همراهش موافقه نموده است.
طبرانی و ابوبکر خفاف در معجمش و ابن نجار از ابن عباس روایت نمودهاند که گفت: رسول خدا صدر مسجد خیف برای ما بیانیه ایراد نمود. وی بعد از حمد و ذکر خدا به آنچه وی اهلش است - گفت:«کسی که آخرت مقصد و هدفش باشد، خداوند پراکندگیهایش را جمع مینماید، و غناء و بینیازی اش را در پیش چشمانش ظاهر میگرداند، و دنیا برایش در حالی که ذلیل میباشد میآید. و کسی که مقصد و هدفش دنیا باشد، خداوند حالش را پراکنده و متفرق میسازد، و فقر و نیازمندی اش را در پیش چشمانش ظاهر میگرداند، و از دنیا جز آنچه برایش نوشته شده، دیگر چیزی برایش نمیآید» [۱۶]. این چنین در النز (۲.۲/۸) آمده است.
و ابن نجار از ابن عمر بروایت نموده، که گفت: رسول خدا صدر مسجد خیف در منی برای ما بیانیه ایراد نمود و گفت: «خداوند بندهای را خرم و شاداب گرداند، که حرفهایم را شنید، و آن را برای برادرش بیان کرد. سه خصلت است، که با وجود آنها کینه، دغل و خیانت در قلب مسلمان داخل نمیشود: اخلاص عمل برای خدا، نصیحت مسؤولین امور، یکجایی و التزام جماعت مسلمانان. چون دعای ایشان در برگیرنده کسانی نیز هست که از عقب آنان قرار دارند» [۱۷].
و مسلم از جابر روایت نموده و حدیث را با طول آن در صفت حج ذکر نموده، و در آن آمده، بعد رسول خدا صبه راهش ادامه داد، تا اینکه به عرفه آمد، و در آنجا قبهای را که توسط چادر برایش بر پا شده بود، دریافت و در آن پایین گردید. وقتی که آفتاب زوال نمود، آنگاه امر نمود و شتر قصوا برایش پالان گردید، بعد در بطن وادی آمد، و برای مردم بیانیه ایراد نمود، گفت: «خونهایتان و اموالتان برای شما حراماند، مثل حرمت این روزتان، در این ماهتان، در این شهرتان. آگاه باشید، هر چیز که از امر جاهلیت وجود داشت زیر قدمهایم گذاشته شدهاند، و خونهای جاهلیت هدراند، و نخستین خونی را که از خونهایمان هدر میسازم، خون ابن ربیعه بن حارث است. وی در بنی سعد شیر خواره بود، و هذیل به قتلش رسانید. و سود جاهلیت باطل است، و نخستین سودی را که از سودهایمان باطل اعلان میکنم، سود عباس بن عبدالمطلب است، همه آن باطل و ساقط است. و از خدا درباره زنان بترسید، چون شما آنان را به امانت از خدا گرفتهاید، و فرجهایشان را به کلمه خدا حلال ساختهاید. حق شما بر آنان این است که بر بستر شما کسی را که بد میبرید ننشانند، اگر چنین نمودند، آنان را بزنید ولی نه زدن محکم. و حق آنان بر شما این است، که برایشان رزق و لباس به نیکی فراهم آورید و برایتان چیزی را گذاشتهام، که اگر به آن چنگ زنید، بعد از آن گمراه نمیشوید: کتاب خدا. و شما درباره من پرسیده میشوید، پس چه پاسخ میدهید؟» گفتند: شهادت میدهیم، که تو ابلاغ نمودی، نصیحت کردی و اداء نمودی. آنگاه وی انگشت سبابهاش را بهسوی آسمان بلند نمود، و باز بهسوی مردم اشاره کرد و گفت: «بار خدایا، شاهد باش، بار خدایا، شاهد باش»، سه بار [۱۸]. این چنین در البدایه (۱۴۸/۵) آمده است. و این را همچنین ابوداود و ابن ماجه، چنانکه در الکنز (۲۳/۳) آمده، روایت کردهاند.
و بخاری از ابن عباس بروایت نموده که رسول خدا صبرای مردم در روز عید قربان بیانیه ایراد نمود و گفت: «ای مردم، این کدام روز است؟»، گفتند: روز حرام، گفت: «این کدام سرزمین است؟» گفتند: سرزمین حرام، گفت: «این کدام ماه است؟» پاسخ دادند: ماه حرام، فرمود: «خونهایتان، اموالتان و ناموسهایتان بر یک دیگرتان، مانند حرمت امروزتان، در این شهرتان و در این ماهتان حراماند». میافزاید: و این کلامش را چندین بار تکرار نمود، و بعد از آن سرش را بلند نموده گفت: «بارخدایا، آیا ابلاغ نمودم؟ بار خدایا، آیا ابلاغ کردم؟»، ابن عباس میگوید: سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، این وصیت وی برای امتش است: «باید حاضر برای غایب ابلاغ نماید، و بعد از من کافر نشوید که گردن یکدیگرتان را بزنید» [۱۹]. این چنین در البدایه (۱۹۴/۵) آمده است. و همچنین این را احمد و ابن ابی شیبه از وی روایت نمودهاند، و ابن ماجه این را از ابن عمر بو طبرانی از عمار سو احمد و بغوی از ابو غادیه س، چنانکه در الکنز (۲۵/۳) آمده، روایت کردهاند.
و احمد از جریر سروایت نموده، که گفت: رسول خدا صفرمود: «مردم را خاموش ساز» [۲۰]، بعد در آن هنگام گفت:«بعد از آنچه میبینم دیگر باید چنان نشود، که کافر شوید و گردنهای یکدیگرتان را بزنید». و در روایت دیگری از وی آمده، که در حجه الوداع گفت: «ای جریر، مردم را خاموش ساز...» و مانند آن را متذکر شده، چنانکه در البدایه (۱۹۷/۵) آمده است.
و مسلم از ام حصین بروایت نموده که گفت: در حجه الوداع همراه رسول خداصرا حج نمودم، اسامه و بلال برا دیدم که: یکی از آنان مهار شتر رسول خدا صگرفته است، و دومی لباسش را بلند نموده و بر وی از گرمی پرده میگیرد، تا اینکه جمره عقبه را زد. وی میافزاید: رسول خدا صسخنان زیادی گفت، بعد از آن از وی شنیدم که میگفت: «اگر بر شما بنده مقطوع الأعضاء میپندارمش گفت: سیاه امیر مققر شد، و شما را به کتاب خدا رهبری مینمود، از وی بشنوید و اطاعت کنید» [۲۱]. این چنین در البدایه (۱۹۶/۵) آمده است. و این را همچنین نسائی به مثل آن روایت کرده است، چنانکه در الکنز (۶۲/۳) آمده، و ابن سعد (۱۸۴/۲) مانند آن را روایت نموده است.
و احمد از ابوامامه سروایت نموده، که گفت: از رسول خدا صشنیدم که در بیانیهاش در حجة الوداع میگفت: «خداوند به هر صاحب حق حقش را داده است، بنابرین برای وارث و وصیتی در کار نیست، و پسر مربوط صاحب فراش [۲۲]است، و برای زناکار سنگ است، و حسابشان بر خدا میباشد، و کسی که خود را به غیر پدرش منسوب نمود، یا به طرف غیر آزاد کنندگانش منسوب نمود، بر وی تا روز قیامت لعنت پی در پی خدا باشد، و زن از خانهاش بدون اجازه شوهرش مصرف نمیکند»، گفته شد: ای رسول خدا، طعام را هم؟ فرمود: «طعام بهترین اموال ماست»، بعد از آن رسول خدا صفرمود: «امانت باید دوباره اداء گردد، شیرخواره دوباره مسترد شود، دین اداء گردد، و کفیل مسوؤل پرداخت تاوان است» [۲۳]. این را صاحبان سنن چهار گانه روایت نمودهاند، و ترمذی گفته: حسن است. و نزد ابو داود از ابوامامه روایت است که گفت: خطبه رسول خدا صرا در منی روز عید قربان شنیدم.
و همچنین نزد احمد از وی روایت است که گفت: از رسول خدا صشنیدم، و او در آن روز بر جدعاء [۲۴]سوار بود، و پاهایش را بر رکاب گذاشته بود، و خود را بلند مینمود تا مردم را بشنواند. وی به صدای بلندش گفت: «آیا میشنوید؟» مردی از بین گروههای مردم گفت: ای رسول خدا، چه تعهدی برایمان میسپاری؟ فرمود: «پروردگارتان را عبادت کنید، نمازهای پنج گانهتان را بگزارید، ماهتان را روزه بگیرید، صاحب امرتان را اطاعت نمایید، داخل جنت پروردگارتان میشوید» [۲۵]. این را ترمذی روایت نموده، و گفته: حسن و صحیح است. این چنین در البدایه (۱۹۸/۵) آمده است.
و ابو داود از عبدالرحمن بن معاذ تیمی سروایت نموده، که گفت: در حالی که ما در منی بودیم، رسول خدا صبرای ما بیانیه ایراد فرمود. گوشهایمان را باز نمود، حتی که گفتههای وی را در حالی که در منازل خویش بودیم میشنیدیم. وی صمناسک ایشان را به آنان آموزش میداد، تا اینکه به جمرهها رسید، بعد انگشتهای سباحهاش گذاشت و گفت: «سنگهای خرد را استعمال کنید»، بعد از آن مهاجرین را امر نمود، و در پیش روی مسجد پایین شدند [۲۶]و انصار را دستور داد و در پشت مسجد پایین شدند و بعد از آن مردم پایین گردیدند [۲۷]. این را همچنین ابن سعد (۱۸۵/۲)، احمد و نسائی روایت نمودهاند. و نزد ابو داود همچنان از رافع بن عمرو مزنی سروایت است که گفت: رسول خدا صرا دیدم، که قبل از ظهر در منی در حالی که بر قچر خاکستری رنگش سوار بود، برای مردم بیانیه ایراد مینمود، و علی آن را ابلاغ و تکرار میکرد، و عدهای از مردم ایستاده بودند و عدهای هم نشسته. این چنین در البدایه (۱۹۸/۵) آمده است.
احمد از ابو حره رقاشی از عمویش سروایت نموده، که گفت: من از مهار شتر رسول خدا صدر روز میانه از روزهای تشریق گرفته بودم و مردم را از آن دفع میکردم. رسول خدا صگفت: «ای مردم، آیا میدانید که شما در کدام ماهها هستید؟ و در کدام روز هستید؟ و در کدام سرزمین هستید؟» گفتند: در روز حرام، ماه حرام و سرزمین حرام، فرمود:«پس خونهای تان، اموالتان و ناموسهایتان بر یک دیگرتان حرام است، مانند حرمت امروزتان، در این ماهتان و در این سرزمین تان، تا روزی که با خداوند ملاقات مینمایید»، بعد از آن گفت: «از من بشنوید زندگی میکنید، آگاه باشید! ظلم ننمایید، آگاه باشید! ظلم ننمایید. آگاه باشید! ظلم ننمایید. مال یک شخص مسلمان جز به طیب نفس وی حلال نمیباشد، آگاه باشید! هر خون و انتقام خواهی که در جاهلیت بود، تا روز قیامت زیر قدمهایم است، و نخستین خونی که هدر میگردد، خون ربیعه بن حارث بن عبدالمطلب است. وی در بنی لیث شیر خواره بود، و هذیل به قتلش رسانید. آگاه باشید! هر سودی که در جاهلیت (بود) ساقط و متروک است، و خداوند ﻷفیصله نموده، که نخستین سودی که ساقط و هدر میشود، سود عباس بن عبدالمطلب است. برای شما اصل سرمایهتان است، نه ظلم نمایید و نه ظلم را بپذیرید. آگاه باشید، که زمان به همان شکل و صورتش که خداوند آسمانها و زمان را آفریده بود برگشته است، بعد از آن تلاوت نمود:
﴿إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗا فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ يَوۡمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُۚ فَلَا تَظۡلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمۡ﴾[التوبة: ۳۶].
ترجمه: «تعداد ماهها نزد خداوند در کتابش از روزی که آسمانها و زمین را آفریده دوازده ماه است، چهار ماه آن ماههای حراماند. این دین استوار است، بنابرین بر نفسهای خویش در ماههای حرام ستم نکنید».
آگاه باشید، بعد از من کافر نشوید، که گردن یکدیگرتان را بزنید. آگاه باشید، شیطان نا امید شده است، که نماز گزاران عبادتش نمایند، ولی به عداوت و فتنه انگیزی در میانتان راضی گردیده است. از خداوند در مورد زنان بترسید، آنان نزد شما اسیراند، و برای نفسهای خود مالک چیزی نیستند، برای آنان بالای شما حق است، و برای شما بالای آنان حق است، حق شما این است که بسترتان را پایمال کسی جز خودتان نسازند، و برای هیچ کسی که بدش میبرید در خانههایتان اجازه ندهند، و اگر از ناسازگاری و سرکشی ایشان ترسیدید، نصیحتشان کنید، و در بستر خواب از آنان دوری اختیار نمایید، و بزنید شان، البته نه زدن دردناک و محکم، و برای آنان فراهم آوری رزق و لباسشان به شکل پسندیده لازم است، شما آنان را به امانت خدا گرفتهاید، و فرجهایشان را به کلمه خداوند ﻷحلال گردانیدهاید. آگاه باشید، کسی که نزدش امانت باشد، باید آن را برای کسی که امانت را برایش سپرده تحویل بدهد». و دستهایش را بلند نموده گفت: «آگاه باشید! آیا رسانیدم، آگاه باشید! آیارسانیدم، آگاه باشید! آیا رسانیدم؟» بعد از آن فرمود: «باید حاضر برای غیر حاضر ابلاغ نماید، چون بسا ابلاغ کرده شده از شنونده نیک بختتر میباشد» [۲۸]. حمید میگوید: حسن [۲۹]وقتی که به این کلمه رسید گفت: به خدا سوگند، به اقوامی تبلیغ نمودند، که به آن نیک بختتر بودند.
وبزار از ابن عمر ببه معنای آن را روایت نموده، و در اولش افزوده که گفت: این سوره برای رسول خدا صدر منی در حالی نازل گردید، که وی در وسط روزهای تشریق در حجه الوداع قرار داشت:
﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾[النصر: ۱].
ترجمه: «وقتی که کمک خداوند و فتح فرا رسد».
آنگه وی دانست که این خدا حافظی و وداع است، بنابراین امر نمود و شتر قصوایش برایش پالان گردید، بعد از آن سوار شد، و برای مردم در عقبه ایستاد، و آن عده از مسلمانان که خدا خواسته بود نزدش جمع شدند، وی پس از حمد و ثنای خداوند طوری که شایسته اوست گفت: «اما بعد: هر خونی که در جاهلیت بود هدر است».... و حدیث را متذکر شده و در آن آمده: «ای مردم، شیطان ناامید شده است، که تا آخر زمان در سرزمین شما عبادت شود، ولی از شما به اعمال حقیر و پست راضی میگردد، بنابرین از وی بر دین خویش بر حذر باشید، و به اعمال حقیر و پست (راضی اش نسازید)»، و افزود: «ای مردم، من در میان شما چیزی را گذاشتهام، که اگر به آن چنگ زنید هرگز گمراه نمیشوید: کتاب خدا، و به آن عمل نمایید»، و در آخرش آمده: «آگاه باشید، حاضرتان باید برای غایبتان ابلاغ نماید، بعد از من نبیای نیست و بعد از شما امتی نیست»، بعد از آن دستهایش را بلند نموده گفت: «بار خدایا، گواه باش» [۳۰]. و این حدیث ابن عمر را در البدایه (۲.۲/۵) به طولش روایت نموده است. و حدیث ابو حره رقاشی را از عمویش، بغوی، باوردی و ابن مردویه نیز به طول آن روایت کردهاند، چنانکه در الکنز(۲۶/۳) آمده است.
بیهقی از جابر بن عبداللَّه بروایت نموده، که گفت: رسول خدا صدر وسط روزهای تشریق خطبه وداع را برای ما ایراد نمود و گفت: «ای مردم، پروردگارتان یکی است، پدرتان یکی است، آگاه باشید، عربیای بر عجمیای فضیلت ندارد، و عجمیای بر عربیای فضیلت ندارد، و سرخی بر سیاهی فضیلت ندارد، و سیاهی بر سرخی فضیلت ندارد، مگر به تقوی و پارسایی، و با عزتترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، آیا من ابلاغ نمودم؟»، گفتند: آری، ای رسول خدا، فرمود: «پس باید حاضر برای غایب ابلاغ نماید» [۳۱]. بیهقی میگوید: در اسنادش کسی است که مجهول میباشد. این چنین در الترغیب (۳۹۲/۴) آمده است.
ابن ماجه (ص ۵۶۵) از عبداللَّه بن مسعود سروایت نموده، که گفت: رسول خدا صدر حالی برخاست، که بر شتر گوش بریدهاش در عرفات سوار بود، و گفت: «آیا میدانید، این کدام روز است، و این کدام ماه است، و این کدام سرزمین است؟» پاسخ دادند: این سرزمین حرام است، ماه حرام است و روز حرام است، گفت: «آگاه باشید، مالهایتان و خونهایتان بر شما حرام است، مانند حرمت این ماهتان، در این سرزمینتان و در این روزتان. آگاه باشید، من پیش رونده شما بر حوض هستم و بر زیادی شما بالای دیگر امتان افتخار میکنم. بنابرین رویم را سیاه نکنید، آگاه باشید، من مردمانی را نجات میدهم، و مردمانی از نزدم ربوده میشوند، و میگویم: ای پروردگار، اصحابم! میگوید: تو نمیدانی، که اینان بعد از تو چه آفریدند» [۳۲]. ابن ماجه میگوید: این حدیث غریب است.احمد نیز این را به مثل آن روایت نموده، چنانکه در الکنز(۲۵/۳) آمده است.
[۱۵] صحیح. حاکم (۱/ ۹۳) مالک در موطا بصورت بلاغ (۲/ ۱۹۹/ ۳) حدیث زید بن ارقم که مسلم (۲۴۰۸) آن را روایت نموده است شاهد آن است. [۱۶] صحیح. طبرانی (۱۱/ ۲۶۶) ترمذی (۲۴۶۵) آلبانی آن را صحیح دانسته است. نگا: الصحیحة (۹۴۹-۹۵۰). [۱۷] صحیح. حاکم و احمد و ابن ماجه از جبیر بن مطعم و ابوداوود و ابن ماجه از زید بن ثابت. و ترمذی و ابن ماجه از ابن مسعود. نگا: صحیح الجامع (۶۷۶۶) و صحیح الترغیب (۸۴). [۱۸] مسلم (۱۲۱۸). [۱۹] بخاری (۱۷۳۹). [۲۰] صحیح. احمد (۴/ ۳۵۸، ۳۶۳، ۳۶۶). [۲۱] مسلم (۱۲۹۸). [۲۲] یعنی مربوط کسی است که مادر آن پسر در تصرف و نکاح وی باشد.م. [۲۳] صحیح. احمد (۵/ ۲۶۷) طبرانی (۱۱/ ۲۱۳) نگا: المجمع (۱/ ۱۷۲). [۲۴] یعنی: بر شتر خود، و جدعاء، گوش بریده را میگویند، و گفته شده: شتر وی گوش بریده نبود، ولی این نامش بود. [۲۵] صحیح. احمد (۵/ ۲۵۱، ۲۶۲) حاکم (۱/ ۳۸۹) طبرانی (۸/ ۱۸۱). [۲۶] هدف مسجد خیف است. [۲۷] صحیح. ابوداوود (۱۹۵۷) آلبانی آن را صحیح دانسته است. [۲۸] ضعیف. احمد (۵/ ۷۲) نگا: المجمع (۳/ ۲۶۵). [۲۹] وی حسن بصری است. [۳۰] صحیح. بزار (۱۱۴۱) بخاری به مانند آن (۵۶۷). [۳۱] صحیح لغیره. بیهقی. منذری می گوید: در سند آن چند تن مجهولند. آلبانی می گوید: منظور منذری شیبة ابی قلابة است اما احمد و دیگران آن را از چند راه روایت کردهاند، این حدیث در الصحیحة (۲۷۰۰) تخریج شده است. وی در صحیح الترغیب (۲۹۶۴) آن را صحیح لغیره دانسته است. [۳۲] صحیح. ابن ماجه. آلبانی آن را صحیح دانسته است.