حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

قصه فاطمه لدر این باره

قصه فاطمه لدر این باره

طبرانی در الأوسط از عمران بن حصین بروایت نموده، که گفت: من نزد پیامبر صنشسته بودم، که فاطمه لآمد، و در مقابل پیامبر صایستاد، و رسول خدا صگفت: «ای فاطمه نزدیک شو»، وی اندک نزدیک شد، باز فرمود: «ای فاطمه نزدیک شو»، و او اندک نزدیک گردید، باز گفت: «ای فاطمه نزدیک شو»، و او نزدیک شد، و در پیش روی پیامبر صایستاد. عمران می‏گوید: من دیدم که زردی در رویش ظاهر گردیده و خون رفته است، آن گاه رسول خدا صانگشتان خود را پهن نمود، و در سینه وی گذاشت، بعد سرش را بلند نمود و گفت: «بار خدایا، ای سیر کننده گرسنه، برآرنده حاجت، بلند کننده افتاده، فاطمه دختر محمد را گرسنه مساز»، آن گاه من زردی گرسنگی را دیدم که از رویش رفت، و خون ظاهر گردید. باز وی را بعد از آن پرسیدم، گفت: ای عمران، بعد از آن دیگر گرسنه نشدم [۴۰۴]. هیثمی (۲۰۴/۹) می‏گوید: در این عتبه بن حمید آمده، ابن حبان و غیر وی او را ثقه دانسته‏اند، و گروهی ضعیفش دانسته‏اند، و بقیه رجال آن ثقه دانسته شده‏اند. ابونعیم در الدلائل (ص۱۶۶) از عمران مانند آن را روایت کرده است.

[۴۰۴] ضعیف. طبرانی در الاوسط (۴/ ۲۱۰) در سند آن عتبة بن حمید است. نگا: المجمع (۹/ ۲۰۴).