حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

آیا می‏دانید، مثال هر یکی از شما و مثال خانواده و مال و عملش چطور است؟

آیا می‏دانید، مثال هر یکی از شما و مثال خانواده و مال و عملش چطور است؟

رامهرمزی در الامثال از عایشه لروایت نموده، که گفت: رسول خدا صروزی برای یارانش گفت: «آیا می‏دانید، مثال هر یکی از شما و مثال خانواده و مال و عملش چگونه است؟» گفتند: خدا و رسولش داناتراند، گفت: «مثال هر یکی از شما، و مثل مال و خانواده و فرزند و عملش، چون مثال مردی است که سه برادر داشته باشد، وقتی مرگش فرا در رسد، یکی از همان برادرانش را طلب نماید و بگوید: آنچه بر من نازل شده است که خودت می‏بینی، پس برای من نزدت چیست، و برایم پیش خود چه داری؟ می‏گوید: از تو نزدم این است، که پرستاریت نمایم، خسته و افسرده ات نسازم و به کار و امورت رسیدگی نمایم، وقتی مردی غسلت بدهم، کفنت کنم، و با حمل کنندگان حملت نمایم، یک نوبت حملت نمایم، و یک نوبت دم راستی کنم، و وقتی برگشتم، برای کسی که مرا از تو می‏پرسد: از تو به خوبی یاد نمایم. این برادرش است و جزء خانواده‏اش می‏باشد. وی را چگونه می‏یابید؟» گفتند: ای رسول خدا، چیزی را که در آن نفع باشد نمی‏شنویم. «بعد از آن برای برادر دیگرش می‏گوید: آیا آنچه را بر من نازل شده می‏بینی، پس برای من در پیشت چیست، و برایم نزدت چه داری؟ می‏گوید: تا وقتی در شمار زندگان باشی برایت نفع رسانیده می‏توانم، وقتی مردی،تو را به جایی و راهی برده می‏شود، و مرا به جایی و راهی برده می‏شود، این برادرش، مالش است، وی را چگونه می‏یابید؟» گفتند: ای رسول خدا، نفعی نمی‏شنویم، «باز برای برادر دیگرش می‏گوید: آیا آنچه را بر من نازل شده می‏بینی، و آنچه را خانواده و مالم برایم پاسخ دادند می‏دانی، پس برایم نزد تو چیست و برایم در پیشت چه داری؟ می‏گوید: من در قبرت همراهت هستم، در وقت وحشت و تنهاییت همصحبتت هستم، در روز وزن اعمال در ترازویت می‏نشینم و آن را گران می‏سازم. این برادرش، عملش است، وی را چگونه می‏بینید؟» گفتند: ای رسول خدا صوی بهترین برادران و بهترین همراهان است، رسول خدا صگفت: «قضیه همینطور است». عایشه بمی‏گوید: آن گاه عبداللَّه بن کرز نزدش برخاست و گفت: ای رسول خدا، آیا برایم اجازه می‏دهی، که این کلام را در رشته نظم در آورم و از آن ابیاتی سازم؟ گفت: «آری»، وی رفت و بعد از سپری نمودن شبی نزد رسول خدا صآمد، و در پیش رویش ایستاد، و مردم جمع گردیدند و او شروع نموده سرود:

فإني وأهلي والذي قدمت يدي
كداع إليه صحبه ثم قائل
لإخوته إذهم ثلاثة إخوة
أعينوا على أمربى اليوم نازل
فراق طويل غير متثق به
فمـاذا لديكم في الذي هو غائل
فقال امرؤ منهم أنا الصاحب الذي
أطيعك فيمـا شئت قبل التزايل
فأما إذا جدَّ الفراق فإنني
لـمـا بيننا من خُلة غيرُ واصل
فخذ ما اردت الان منى فانني
سيسلك بي في مَهْيَل من مهايل
فان تبقنى لا تبق فاستنفدنني
وعجل صلاحا قبل حتف مُعاجلِ
وقال امرؤ قد كنت جدا احبه
واوثره من بينهم في التفاضل
غنائى اني جاهد لك ناصح
اذا جد جدالكرب غير مقاتل
ولكنني باك عليك ومعول
ومثن بخير عند من هو سائلي
ومتبع الـمـاشين امشى مشيعا
اعين برفق عقبة كل حامل
الى بيت مثواك الذي أنت مدخل
ارجع مقرونا بمـا هو شاغلى
كان لـم يكن بينى وبينك خلة
ولا حسن ودمرة في التناذل
فذلك اهل الـمرء ذاك غناؤهم
وليس وان كانوا حراصا بطائل
وقال امرو منهم انا الاخ لاترى
اخالك مثلى عند كرب الزلازل
لدي القبر تلقانى هنالك قاعدا
اجادل عنك القول رجع التجادل
وأقعد يوم الوزن في الكفة التي
تكون عليها جاهدا في التثاقل
فلا تنسني واعلم مكاني فانني
عليك شفيق ناصح غير خاذل
فذلك ما قدمت من كل صالح
تلاقيه إن أحسنت يوم التواصل

آن گاه از قول وی رسول خدا صگریه نمود، و مسلمانان هم گریه کردند، و عبداللَّه بن کرز از نزد هر گروهی از مسلمانان که عبور می‏نمود، وی را طلب می‏نمودند و از وی می‏خواستند که آن را برای‌شان بخواند، وقتی برای‏شان می‏خواند گریه می‏کردند. این چنین در الکنز (۱۲۴/۸) آمده است. و این را هم چنان جعفر فریابی در کتابش الکنی، ابن ابی عاصم در الوحدان، ابن شاهین، ابن منده در الصحابة و ابن ابی الدنیا در الکفاله، همه‌شان از طریق محمدبن عبدالعزیز زهری از ابن شهاب از عروه از عایشه لبه مثل آن، چنانکه در الإصابه (۳۶۲/۲) آمده، روایت نموده‏اند.