خطاب پیامبر صبرای گرگان و گردن نهادن آنان برای وی
بیهقی از حمزه بن (ابی) اسید سروایت نموده، که گفت: رسول خدا صدر جنازه مردی از انصار به بقیع بیرون گردید، ناگهان متوجه شد، که گرگی بازوهایش را هموار نموده و بر راه نشسته است، آن گاه رسول خدا صگفت: «این آمده است، و حق معین طلب میکند، برایش حق تعیین کنید»، گفتند: ای رسول خدا، تو نظرت را بده، گفت: «از هر رمه گوسفند، یک گوسفند در هر سال»، گفتند: زیاد است، میگوید: آن گاه بهسوی گرگ اشاره نمود، که از نزدشان بر بای، و گرگ به راه افتاد و رفت. و واقدی از مردی که نامش را برده است از مطلب بن عبداللَّه بن حنطب روایت نموده، که گفت: در حالی که رسول خدا صدر مدینه بود، گرگی آمد و در پیش رویش ایستاد، پیامبر صگفت: «این نماینده درندگان بهسوی شماست، اگر دوست دارید برایش چیزی را معین سازید، از همان چیز تعیین شده به غیر آن تجاوز نمیکند، و اگر دوست دارید، همینطور بگذاریدش، و از آن خود را نگه دارید، و آنچه را گرفت رزقش است». گفتند: ای رسول خدا، نفسهای ما به چیزی برایش راضی نمیشود، آن گاه با سه انگشتش بهسوی وی اشاره نمود، که از نزدشان بربای، میگوید: بعد آن گرگ در حالی برگشت که آواز میکشید [۳۰۸].
و نزد ابونعیم از مردی از جهینه روایت است که گفت: نمایندگان گرگان در حدود صد گرگ آمدند، و هنگامی که رسول خدا صنماز خواند نشستند، رسول خدا صگفت: «اینها نمایندگان گرگاناند، نزد شما آمدهاند، و از شما میخواهند که از طعام خودتان برایشان چیزی را معین نمایید، و از طرف آنان بر غیر آن در امان باشید»، ولی آنان از نیازمندی و فقر برایش شکایت نمودند، گفت: «پس برگردانیدشان» [۳۰۹]میافزاید: آن گاه آنان آوازکنان بیرون شدند. و بیهقی و بزار این را از ابوهریره به اختصار روایت کردهاند. این چنین در البدایه (۱۴۶/۶) آمده است.
[۳۰۸] سند آن بسیار ضعیف است. واقدی آن را روایت کرده که متروک است. نگا: بیهقی (الدلائل) (۶/ ۴۰) و طبقات ابن سعد (۱/ ۸۶) و معجزات النبی ابن کثیر با تحقیق من (محقق). [۳۰۹] این چنین در اصل و البدایه آمده، و در حجة اللَّه علی العالمین آمده: «پس خبرشان دهید»، یعنی برایشان بگویید که شما نمیخواهید به آنان چیزی معین سازید.