بیانیه وی در موسم حج
طبرانی در الکبیر از محمدبن عبداللَّه ثقفی روایت نموده، که گفت: در خطبه ابن زبیر در موسم حاضر بودم، میافزاید: یک روز قبل از روز ترویه - در حالی که احرام بر تن داشت - ناگاه نزد ما بیرون گردید، وی مردی بود، میانه سال و زیبا، وی آمد، گفتند: این امیرالمؤمنین است، موصوف بر منبر بالا شد و دو لباس سفید بر تن داشت، بعد از آن برایشان سلام داد، و سلامش را پاسخ دادند. آن گاه نیکوترین تلبیهای گفت که من چون آن هرگز نشنیده بودم. بعد از آن حمد و ثنای خداوند را به جای آورده گفت: اما بعد: شما از اطرافهای مختلف به صورت وفدهایی نزد خداوند تعالی آمدهاید، و این بر خداوند حق است که وفدش را عزت نماید. کسی که آمده، و آنچه را نزد خداست طلب میکند، طلب کننده خداوند ناامید نمیگردد، قولتان را به عمل تصدیق نمایید، چون ملاک قول عمل است، و نیت، نیت قلبهاست، در این روزهایتان از خداوند بترسید، چون این روزهایی است، که گناهان در آنها بخشیده میشوند. شما از اطرافهای مختلف بدون تجارت و بدون طلب مال و دنیا آمدهاید، و این چیزها را از اینجا امید و آرزو ندارید. بعد از آن تلبیه گفت، و مردم هم تلبیه گفتند، و سخنان زیادی ایراد نمود، بعد از آن گفت: اما بعد: خداوند ﻷدر کتاب خود گفته است:
﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞ﴾. ترجمه: «حج در ماههای معینی است». گفت: و اینها سه ماهاند: شوال، ذوالقعده و ده روز از ذی الحجه، ﴿فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ﴾: «کسی که حج را در این مدت بر خود لازم گرداند، دیگر رفث برایش نیست»، یعنی جماع ننماید، ﴿وَلَا فُسُوقَ﴾، «عمل فسق را انجام ندهد»، یعنی دشنام نزند، ﴿وَلَا جِدَالَ﴾، «جنگ و خصومت نورزد»، یعنی مجادله ننماید. ﴿وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَى﴾[البقره: ۱۹۷].
«و هر عمل نیکی که انجام میدهید، خداوند آن را میداند، و توشه همراه گیرید، به درستی بهترین توشه پرهیزگاری است».
و خداوند ﻷگفته:
﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡ﴾. ترجمه: «اینکه در موسم حج از پروردگارتان روزی طلب کنید، بر شما گناهی نیست».
و به این صورت تجارت را برایشان حلال گردانید، و بعد از آن گفت: ﴿فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ﴾و این همان موقعی است که نزدش تا غایب شدن آفتاب درنگ میکنند، و بعد از آن، از آنجا بر میگردند، ﴿فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِ﴾. «وقتی از عرفات برگشتید، یاد کنید خداوند را نزد مشعر حرام». گفت: و این همان کوههای مزدلفه است که در آنجا ایستاده میشوند، ﴿وَٱذۡكُرُوهُ كَمَا هَدَىٰكُمۡ﴾[البقره: ۱۹۸].
«و او را یاد کنید همانطوری که شما را هدایت نمود».
گفت: این عام نیست، این برای اهل این سرزمین است، اینان از مزدلفه بر میگشتند، و مردم از عرفات بر میگشتند، خداوند این را از ایشان نپذیرفت و نازل فرمود:
﴿ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنۡ حَيۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ﴾[البقره: ۱۹۹].
ترجمه: «آن گاه از همانجایی برگردید، که عامه مردم بر میگردند».
یعنی بهسوی مناسک تان، گفت: آنان چنان بودند، که وقتی از حج خویش فارغ میگردیدند، به پدران خویش فخر مینمودند، پس خداوند ﻷنازل فرمود:
﴿فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَذِكۡرِكُمۡ ءَابَآءَكُمۡ أَوۡ أَشَدَّ ذِكۡرٗاۗ فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا وَمَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ ٢٠٠ وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١﴾[البقره: ۲۰۰-۲۰۱].
ترجمه: «و خداوند را [۱۷۱]مانند یاد کردن پدران تان، یا زیادتر از آن یاد کنید، از مردمان کسی هست که میگوید: ای پروردگار ما، برای ما در دنیا بده، و برایش در آخرت هیچ حصه و نصیبی نیست، و از مردمان کسی هست که میگوید: ای پروردگار ما، برای ما در دنیا و آخرت نیکی و خوبی بده و ما را از عذاب آتش نگه دار».
میگوید: [اینان] در دنیایشان برای آخرت و دنیای خویش عمل میکنند، میافزاید: بعد از آن تلاوت نمود، تا این که به اینجا رسید:
﴿وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ فِيٓ أَيَّامٖ مَّعۡدُودَٰتٖ﴾[البقره: ۲۰۳].
ترجمه: «و خداوند را در روزهای شمرده شده یاد کنید».
گفت: و اینها روزهای تشریقاند، که ذکر خداوند در آنها توسط تسبیح، تحمید، تهلیل، تکبیر و تمجید صورت میگیرد. میافزاید: بعد از آن میقاتهای مردم را یاد نمود و گفت: میقات اهل مدینه ذوالحلیفه است، میقات اهل عراق عقیق است، میقات اهل نجد و اهل طائف قرن است و میقات اهل یمن یلملم است، میگوید: بعد از آن بر کافران اهل کتاب در ضمن یک دعای طولانی و زیاد، دعا نمود و گفت:
«اللهم عذب كفرة أهل الكتاب الذين يجحدون بآياتك ويكذبون رسلك ويصدون عن سبيلك اللهم عذبهم واجعل قلوبهم قلوب نساء فواجر». ترجمه: «بار خدایا، کافران اهل کتاب را عذاب بده، آنانی که از آیت هایت انکار میکنند، رسولانت را تکذیب میکنند و از راهت باز میدارند، بار خدایا، عذابشان بده، وقلبهایشان را، قلبهای زنان فاجر بگردان».
بعد از آن گفت: اینجا مردانی هستند، که خداوند قلبهایشان را کور نموده است، چنانکه چشمهایشان را کور کرده است، به حج تمتع فتوا میدهند، آن هم به این شکل که مردی احرام پوشیده از خراسان برای حج بیاید، وقتی اینجا رسید میگویند: خود را با ادای عمره از حج حلال کن، بعد از آن برای حج از همینجا احرام ببند. به خدا سوگند، حج تمتع برای محصر نبود. بعد از آن تلبیه گفت: و مردم هم تلبیه گفتند، و هیچ روزی را هرگز پر گریهتر از آن روز ندیدم [۱۷۲]. هیثمی (۲۵۰/۳) میگوید: در این سعیدبن مرزبان آمده، بعضی وی را ثقه دانستهاند، و دربارهاش حرفهای زیادی هست، و در آن غیر از وی کسی هست که من نشناختمش، ابونعیم نیز در الحلیه (۳۳۶/۱) از محمدبن عبداللَّه ثقفی مانند این را روایت نموده، مگر این که وی از این قولش که: حرفهای زیادی ایراد نمود - تا به این قولش: جز برای محصر - را متذکر نشده، و در اسناد وی سعیدبن مرزبان آمده است.
[۱۷۱] البته در منی. [۱۷۲] ضعیف. چنانکه هیثمی (۳/ ۲۵۰) می گوید.