بیانیه یزیدبن شجره س
طبرانی از مجاهد از یزید بن شجره س- یزید بن شجره از کسانی بود، گفتارش را عملش تصدیق مینمود - روایت نموده، که گفت: وی برای ما بیانیه داد و گفت: ای مردم، نعمت خداوند را بر خویشتن به یاد بیاورید، خداوند چقدر نعمت نیکویی بر شما عنایت فرمود است، و شما را در میان لباسهای سرخ و سبز و زرد میبینم، و در منازل هم آنچه که هست، هست، و میگفت: وقتی که مردم برای نماز و هم چنان برای قتال صف بندند، دروازههای آسمان، دروازههای جنت و دروازههای دوزخ باز میشوند، و حور عین خویشتن را زینت میدهند، و بیرون میشوند، وقتی مرد روی بیاورد میگویند: بار خدایا، نصرتش بده، وقتی پشت بگرداند، روی خویش را از وی میپوشانند و میگویند: بار خدایا، برایش ببخش، با قوم به شدت و سختی بجنگید - پدر و مادرم فدایتان - و حور عین را رسوا نسازید، چون نخستین قطره که به زمین میریزد، هر عملی را که انجام داده، از وی پاک میسازد، و دو همسر از حور عین نزدش پایین میشوند، رویش را پاک میکنند، و میگویند: حالا برایت فرصت داخل شدن جنت فرا رسیده است، و میگوید: و برای شما نیز، بعد از آن، صد لباس جنت برایش پوشانیده میشود، این لباسها از بافت بنی آدم نیست، بلکه از گیاه جنت است، که اگر در میان دو انگشت گذاشته شوند، در همانجا میگنجند، و میگفت: برایم خبر داده شده که شمشیرها کلیدهای جنتاند [۱۹۵]. هیثمی (۲۹۴/۵) میگوید: این را طبرانی از دو طریق روایت نموده، و رجال یکی از آنها رجال صحیحاند.
و حاکم (۴۹۴/۳) از مجاهد از یزیدبن شجره رهاوی، که از امیران شام بود، و معاویه وی را بر ارتشها امیر مقرر مینمود، روایت نموده که: وی روزی برای ما بیانیه داد، و گفت: ای مردم، اگر آنچه را میبینید، که من از سیاه و سرخ و سبز و سفید میبینم، نعمت خدا را بر خویشتن به یاد بیاورید، و در منازل هم آنچه که هست، هست. سخن این است که وقتی نماز بر پا شود، دروازههای آسمان، دروازههای جنت و دروازههای دوزخ باز میشوند، و حور عین زینت مینمایند و بیرون میشوند، و وقتی یکی از مردان مستقیم و روبرو بهسوی جنگ رو بیاورد، میگویند: بار خدایا، ثابت و استوارش بگردان. بار خدایا، نصرت و یارای اش بده، و وقتی پشت گرداند، روی خویش را از وی پوشانیده میگویند: بار خدایا، برایش بیامرز. بار خدایا، رحمش کن. با قوم به شدت و سختی بجنگید - پدر و مادرم فدایتان - چون یکی از شما وقتی روی میآورد، نخستین خونی که از وی میریزد، گناهانش را از وی دور میسازد و میریزاند، چنانکه برگ درخت میریزد، و دو تن از حور عین نزدش پایین میشوند، و غبار را از رویش پاک میکنند، وی برایشان میگوید: من برای شما هستم، آن دو میگویند: نخیر، بلکه ما برای تو هستیم، و صد لباس برایش پوشانیده میشود، که اگر در میان این دو انگشتم پیچیده شوند - یعنی سبابه و وسطی - در آنجا میگنجد، از بافت بنیآدم نیستند، ولی از لباسهای جنتاند، شما نزد خداوند، به نامهایتان، سیمایتان، صفاتتان، نشستهای پنهانیتان و مجالستان نوشته هستید. وقتی روز قیامت فرا در رسد، گفته میشود: ای فلان، این نورت است، ای فلان، برای تو نوری نیست، و جهنم، مثل ساحل بحر، ساحلی دارد، در آن خزندگان ومارانی هستند چون درخت خرما، و کژدمهاییاند چون قاطر، وقتی اهل دوزخ برای فریادرسی صدا بلند میکنند، که برایشان تخفیف داده شود، گفته میشود: به ساحل بیرون شوید، آن گاه بهسوی ساحل بیرون میشوند، و خزندگان از لبهای شان، رویهایشان و جایی که خدا بخواهد میگیرند، و برهنهشان میکنند، باز برای فرار از اینها، درخواست میکنند که به آتش برده شوند، و برایشان خارش مسلط گردانیده میشود، و یکی از ایشان پوستش را به حدی میخارد که استخوانش آشکار میگردد، آن گاه یکی از ایشان میگوید: ای فلان، آیا این برایت اذیت میرساند؟ میگوید: آری: برایش میگوید: این به سبب همان است، که تو مؤمنان را اذیت مینمودی. این را همچنان ابن المبارک در الزهد و ابن منده و بیهقی از طریق مجاهد، به شکل موقوف و طولانی، چنانکه در الإصابه (۶۵۸/۳) آمده، روایت نمودهاند.
[۱۹۵] صحیح. طبرانی (۲۲/ ۲۴۶) نگا: المجمع (۵/ ۲۹۴).