حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

تسخیر نیل مصر برای عمر س

تسخیر نیل مصر برای عمر س

ابن عبدالحکم در فتوح مصر، ابوالشیخ در العظمة و ابن عساکر از قیس بن حجاج از کسی که برای وی حدیث بیان نموده، روایت کرده‏اند که گفت: هنگامی که عمروبن العاص سمصر را فتح نمود، وقتی که بؤنه از ماه‏های عجم [۳۱۳]داخل گردید اهل آن دیار نزدش آمدند، و برایش گفتند: ای امیر، این نیل ما سنتی دارد، که بدون آن جریان پیدا نمی‏کند، برای‌شان گفت: و آن چیست؟ گفتند: وقتی دوازده شب از این ماه سپری گردد، به‌سوی دوشیزه جوانی که نزد پدر و مادرش باشد روی می‏آوریم، و والدینش را راضی می‏گردانیم، بهترین زیورات و لباس را بر تنش می‏کنیم، و بعد از آن او را در این نیل می‏اندازیم، آن گاه عمرو برای‌شان گفت: این امر در اسلام نمی‏باشد، چون اسلام ماقبل خود را منهدم می‏سازد، بعد آنان ماه‏های بؤنه، ابیب و مسری [۳۱۴]را درنگ نمودند ولی نیل جاری نشد، نه کم و نه زیاد، حتی که تصمیم کوچ نمودن را گرفتند، هنگامی که عمرو این حالت را دید، این موضوع را برای عمربن الخطاب سنوشت، عمر برایش نوشت، تو به حق رسیده‏ای، به راستی اسلام ماقبل خود را منهدم می‏سازد، و من برایت نامه کوچکی روان نموده‏ام، چون نامه‏ام برایت رسید، آن را داخل نیل بینداز، هنگامی که نامه برای عمرو رسید، آن نامه کوچک را گشود، که در آن چنین نوشته بود:

«من عبدالله عمر أمير الـمؤمنين إلى نيل أهل مصر أما بعد فإن كنت تـجرى من قبلك فلا تـجر، وإن كان الواحد القهار يـجريك فنسأل الله الواحد القهار أن يـجريك». ترجمه: «از طرف بنده خدا عمر امیرالمؤمنین، برای نیل اهل مصر: اما بعد: اگر از طرف خودت جاری می‏شدی، جاری مشو، و اگر خداوند یکتا و قهار جاریت می‏ساخت، ما از همان خداوند یکتا و قهار می‏خواهیم که تو را جاری بسازد».

آن گاه عمرو نامه را یک روز قبل از روز صلیب در نیل انداخت، در فرصتی که اهل مصر، برای کوچ کردن از آن آماده شده بودند، زیرا ضرورت آنان در مصر بدون نیل پوره (تکمیل) نمی‏شد، بعد در روز صلیب در حالی صبح کردند که خداوند آن را با ارتفاع شانزده گز جاری گردانیده بود، و آن سنت بد را از اهل مصر قطع ساخت [۳۱۵]. این چنین در منتخب الکنز (۳۸۰/۴) آمده است. و حافظ ابوالقاسم لألکائی طبری این را در کتاب السنة از قیس بن حجاج به مثل آن، چنانکه در تفسیر ابن کثیر (۴۶۴/۳) آمده، روایت کرده است.

[۳۱۳] هدف از عجم قبطی هاست. [۳۱۴] نام ماه‏های قبطی است. [۳۱۵] این داستان ضعیف است. به رواست ابن عبدالحکم در فتوح مصر و لالکائی در «شرح أصول اعتقاد اهل السنة» (۲/ ۴۲۶) در سند آن ابن لهیعة است که ضعیف است همچنین شیخ قیس بن حجاج مجهول است که قبلا گذشت.