شیطان و تحریک قریش علیه پیامبر صو یارانش
ابونعیم در الدلائل (ص۳۰) از ابن عباس بروایت نموده که: هاتفی از جن بالای کوه ابوقبیس در مکه فریاد کشید و گفت:
قبح الله رأي كعب بن فهر
ما أرق العقول والأحلام؟
حين تغضي لـمن يعيب عليها
دين آبائها الحمـاةِ الكرام
حالف الـجن جنَّ بصرى عليكم
ورجال النخيل والآطام
هل كريم لكم له نفس حرٍ
ماجد الوالدين والأعمـام
ضارب ضربة تكون نكالاً
ورواحاً من كربة واغتمـام
يوشك الـخيل أن تروها تـهادى
تقتل القوم في بلادالتَّهام
[۲۸۱]
ابن عباس میگوید: این سخن در مکه شایع گردید، و مشرکان آن را در میان خود تکرار میکردند، و به جان مؤمنان قصد کردند. رسول خدا صگفت: «این شیطانی است که با مردم از داخل بتها صحبت میکند، و برایش مسعر گفته میشود، و خداوند رسوایش خواهد ساخت»، میگوید: بعد آنان سه روز درنگ نمودند، که ناگهان باز هاتفی از بالای کوه میگفت:
نحت قتلنا مسعراً
لـمـا طغى واستكبرا
وسفه الـحق وسن الـمنكرا
قنعته سيفاً جروفاً مبترا
بشتمه نبينا الـمطهرا
ترجمه: «ما مسعر را وقتی طغیان و تکبر نمود، و حق را ناچیز شمرد و روشی منکر از خود به جای گذاشت به قتل رسانیدیم. من او را با چنان شمشیری زدم، که برنده و قطعه قطعه کننده بود، البته به سببی که نبی پاک ما را دشنام داده بود».
آن گاه رسول خدا صگفت: «آن دیوی از جن است، که برایش سمحج گفته میشود، و من عبداللَّه نام گذاشتمش، او به من ایمان آورد، و برایم خبر داد که از چندین روز به این سو در طلب وی است». علی سگفت: ای رسول خدا، خداوند خیرش بدهد. اموی این را در مغازی خود از ابن عباس به مانند آن، چنان که در البدایه (۳۴۸/۲) آمده، روایت کرده است. و فاکهی این را در کتاب مکه از ابن عباس از عامربن ربیعه، و از طریق حمیدبن عبدالرحمن بن عوف از پدرش به مانند آن، چنانکه در الإصابه (۷۸/۲) آمده، روایت کرده است.
[۲۸۱] در این شعر شیطان مذکور کفار را علیه مسلمانان تحریک میکند، و دیو مسلمانی، چنان که در ذیل کلام میآید، او را به قتل میرساند. م.