برکت در روغن حمزه بن عمرو اسلمی
طبرانی از حمزه بن عمرو روایت نموده، که گفت: طعام یاران رسول خدا صبالای اصحابش نوبت بود. یک شب این به دوش میگرفت ویک شب دیگری. میگوید: شبی نوبت من فرارسید، و طعام اصحاب رسول خدا صرا ساختم، و مشک روغن را گذاشتم و سرش را نبستم، و طعام را برای وی بردم. مشک تکان خورد، و آنچه داخلش بود ریخت. گفتم: آیا طعام رسول خدا صاز دست من میریزد؟ رسول خداصگفت: «نزدیک شو»، گفتم: ای رسول خدا، نمیتوانم، و دوباره به جایم برگشتم. ناگهان متوجه شدم که مشک روغن قب، قب [۳۶۶]میکند. گفتم: باز ایست، ریخته است، چیزی در آن اضافه مانده بود. آمدم تا ببینمش، و آن را دریافتم که تا سینههایش پر شده است، آن گاه گرفتمش و نزد رسول خدا صآمدم و خبرش دادم. گفت: «اگر تو آن را میگذاشتی، تا دهنش پر میشد، و بعد از آن سرش بسته میگردید» [۳۶۷]. هیثمی (۳۱۰/۸) میگوید: این را طبرانی روایت کرده است، و طریقی برای آن در غزوه تبوک گذشت، که در آن آمده: «اگر میگذاشتی آن را، درهای از روغن جاری میشد». و رجال طریقی که این جاست ثقه دانسته شدهاند.
و ابونعیم این را در الدلائل (ص۱۵۵) از ابوبکربن حمزه بن عمرو اسلمی از پدرش از جدش روایت نموده، که گفت: رسول خدا صبه غزوه تبوک بیرون گردید،و من در آن سفر مسؤول مشک روغن بودم. بهسوی مشک روغن نگاه نمودم، که آنچه در آن است کم شده است. برای پیامبر صطعامی آماده نمودم، و مشک رادر آفتاب گذاشتم و خواب شدم، و از صدای ریختن روغن مشک بیدار گردیدم. برخاستم سر آن را با دستهایم گرفتم: رسول خدا ص- مرا که دیده بود - گفت: «اگر میگذاشتی آن را در دره روغن جاری میگردید».
[۳۶۶] حکایت صدای ریختن آب وغیره است. [۳۶۷] طبرانی (۳/ ۱۵۹) هیثمی (۶/ ۱۹۱) می گوید: طبرانی آن را از دو طریق روایات نموده که یکی از آنها در علامات النبوة است که رجالش ثقه دانسته شدهاند.