حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

روشنی انگشتان حمزه بن عمرو اسلمی

روشنی انگشتان حمزه بن عمرو اسلمی

بخاری در التاریخ از حمزه بن عمرو اسلمی سروایت نموده، که گفت: با رسول خدا صبودیم، و در یک شب ظلمانی و سخت تاریک پراکنده شدیم، آن گاه انگشتانم روشنی نمود، حتی که در روشنی آن شترهایشان را جمع کردند، و چیزی از آنان هلاک نگردید، و انگشتانم همچنان روشنی می‏نمودند. این را بیهقی و طبرانی هم روایت کرده‏اند. این چنین در البدایه (۱۵۲/۶) آمده است. و در آنچه هیثمی از طبرانی نقل نموده، آمده: و چیزی از مال‏هایشان نیفتاد، در بدل، و چیزی از آنان هلاک نگردید. هیثمی (۴۱۱/۹) می‏گوید: رجال طبرانی ثقه‏اند، و درباره کثیربن زید اختلاف است. و ابن کثیر در البدایه (۲۱۳/۸) می‏گوید: بخاری این را در التاریخ به اسناد جید روایت نموده، و به اختصار ذکرش کرده است. و ابونعیم این را در الدلائل (ص۲۰۶) از حمزه به مانند روایت بخاری ذکر نموده است. و ابن سعد (۳۱۵/۴) از واقدی متذکر شده، که حمزه بن عمرو گفت: هنگامی که در تبوک بودیم، و منافقان شتر رسول خدا صرا در گردنه رمانیدند، و بعضی متاع‏های بارش افتاد، حمزه می‏گوید: آن گاه در انگشتان پنجگانه‏ام برایم نوری پدید آمد و روشنی داد، و در روشنی آن به جمع نمودن چیزهای پراکنده شده از بار پرداختم، از قبیل: تازیانه، ریسمان‌ها [۳۲۳]و مانند آن‏ها.

[۳۲۳] در نص «حباء» آمده، که ممکن تصحیفی از حبال باشد.