از بین رفتن بینایی چشم زنی به دعای سعیدبن زید
ابونعیم در الحلیه (۹۶/۱) از ابن عمر بروایت نموده که: مروان تعدادی از مردم را نزد سعیدبن زید روان نمود، تا درباره اروی دختر اویس همراهش صحبت کنند - آن زن در چیزی با وی دعوی نموده بود - سعید گفت: مرا چنان میپندارند که بر وی ظلم میکنم، در حالی که از رسول خدا صشنیدم میگوید: «کسی که یک وجب زمین را به ظلم بگیرد، خداوند روز قیامت از هفت زمین به گردنش طوق میاندازد»، بار خدایا، اگر دروغگو باشد، تا کورش نساختهای نمیرانش، و قبرش را در چاهش بگردان، میگوید: به خدا سوگند، تا این که کور نشد، نمرد، و با ترس و احتیاط بیرون گردید و در منزلش میگشت، که ناگهان در چاهش افتاد، و همان چاه قبرش گردید [۲۶۰]، این را هم چنان از عروه به مثل آن روایت کرده است.
و نزد وی هم چنان (۹۷/۱) از ابوبکربن محمد بن عمروبن حزم روایت است که: اروی از سعیدبن زید نزد مروان بن حکم شکایت برد و چیزی بالایش دعوی نمود، سعید گفت: بار خدایا، وی ادعا نموده که من بر وی ظلم نمودهام، اگر دروغگو باشد چشمش را کور کن، و در چاه بیفکنش، و از حق من نوری ظاهر بگردان، که برای مسلمان واضح سازد که من بر وی ظلم ننمودهام، میگوید: در حالی که آنان در این حالت قرار داشتند، ناگهان از دره عقیق چنان سیلابی آمد، که مثل آن هرگز نیامده بود، و همان حدی را که بالایش اختلاف داشتند آشکار گردانید، و پدیدار گردید که سعید در آن صادق بوده است، و آن زن ماهی درنگ نکرده بود، که کور گردید، و در حالی که بالای زمینش گشت میزد، ناگهان در چاهش افتاد، میگوید: ما در حالی که بچه و خردسال بودیم، از مردم میشنیدیم که به یک دیگر میگفتند: خداوند تو را چنان کور کند، که اروی را کور ساخت، ما گمان میکردیم که هدفشان از «اروی» همان «اروائی» است که از جمله حیوانات وحشی میباشد، ولی هدف از آن درگیر شدن دعای سعیدبن زید در قبال همان زن بوده است [۲۶۱]، و هدف از صحبت مردم هم، همان قبول شدن دعای سعید درباره همان زن به درگاه خداوند بوده است.
[۲۶۰] مسلم (۱۶۱۰). [۲۶۱] در عربی: «اروی» بز کوهی را میگویند. م.