حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

صحبت آنان بعد از مرگ قصه سخن زدن زیدبن خارجه س

صحبت آنان بعد از مرگ قصه سخن زدن زیدبن خارجه س

بیهقی از سعیدبن مسیب روایت نموده که: زیدبن خارجه انصاری که از بنی حارث بن خزرج بود، در زمان عثمان بن عفان سدرگذشت، و در جامه‏اش پیچانیده شد. بعد از آن، آنان حرکتی توأم با صدا را از سینه‏اش شنیدند. بعد وی صحبت نمود و گفت: احمد، احمد در کتاب اول، راست گفت، راست گفت، ابوبکر صدیق، که در نفس خود ضعیف و در امر خدا قوی بود، در کتاب اول، راست گفت، راست گفت، عمربن الخطاب قوی و امین در کتاب اول، راست گفت، راست گفت عثمان بن عفان، بر روش و طریق آنان، چهار رفت و دو باقی است، فتنه‏ها آمد، و قدرتمند ضعیف را خورد، قیامت برپا شد، و از ارتش‌تان برای‌تان خیر خواهد آمد. چاه اریس، چاه اریس چیست! یحیی می‏گوید: سعید گفت: بعد از آن مردی از بنی خطمه درگذشت، و در جامه‏اش پیچانیده شد، و از سینه‏اش صدایی توأم با آواز شنیده شد. بعد از آن سخن زد و گفت: همان کسی که از بنی حارث بن خزرج بود راست گفته است، راست گفته است. این را بیهقی از حاکم روایت نموده، و به اسنادش آن را متذکر شده و گفته: این اسناد صحیح است، و شواهدی برای خود دارد. این چنین در البدایه (۱۵۶/۶) آمده است، و این را هم چنان ابن ابی الدنیا و بیهقی از طریق دیگری، مشرح‏تر و درازتر از این روایت کرده‏اند، و بیهقی صحیحش دانسته است. این چنین در البدایه (۲۰۳/۶) آمده است.

طبرانی این را از نعمان بن بشیر سروایت نموده، که گفت: در حالی که زیدبن خارجه در یکی از راه‏های مدینه راه می‏پیمود، در میان ظهر و عصر افتاد و جان داد، وی به‌سوی خانواده‏اش منتقل گردید، و در میان دو جامه و یک چادر پوشانیده شد. در میان مغرب و خفتن بود، که زنانی از انصار جمع شدند، و در اطراف وی فریاد کشیدند، ناگهان از زیر چادر صدایی را شنیدند که می‏گوید: ای مردم، خاموش باشید، دو بار، آن گاه روی و سینه‏اش آشکار گردید و گفت: محمد رسول خدا، نبی امی، آخرین پیامبران، این در کتاب اول بود، بعد از آن بر زبان وی گفته شد: راست گفت، راست گفت، ابوبکر صدیق جانشین رسول خدا صقوی و امین، در بدنش ضعیف، و در امر خداوند قوی بود، این در کتاب اول بود، باز بر زبانش گفته شد: راست گفت، راست گفت، سه بار، و در وسط عبداللَّه امیرالمؤمنین است، کسی که در امر خدا از ملامت، ملامت کننده نمی‏ترسید، و مردم را از این باز می‏داشت، که قوی‌شان ضعیف‌شان را بخورد، این در کتاب اول بود، بعد از آن بر زبان وی گفته شد: راست گفت، راست گفت، بعد از آن گفت: عثمان امیرالمؤمنین، بر مؤمنان مهربان است، دو رفته است، و چهار باقی است، مردم اختلاف کرده‏اند، نظامی ندارند، حرمت‏ها هتک شده‏اند، قیامت نزدیک گردیده است، و مردم بعضی‏شان بعضی دیگر راخورده‏اند. و در روایتی از نعمان بن بشیر آمده، که گفت، هنگامی که زیدبن خارجه وفات نمود، انتظار بیرون شدن عثمان را نمودم، گفتم: دو ر کعت نماز می‏گزارم، وی جامه را از رویش دور نمود و گفت: السلام علیکم، السلام علیکم، و اهل و خانواده صحبت می‏کردند، می‏گوید: در حالی که در نماز بودم گفتم: سبحان اللَّه، سبحان‏اللَّه، گفت: خاموش باشید، خاموش باشید، و بقیه روایت مانند آن است. هیثمی (۱۸۰/۵) می‏گوید: همه این را طبرانی در الکبیر والأوسط به اختصار زیاد به دو اسناد روایت نموده است، و رجال یکی از آنان در الکبیر ثقه‏اند. و این را هم چنان بیهقی از ابن ابی الدنیا به اسنادش از نعمان بن بشیر به طولش روایت کرده است، و در روایت وی آمده: و وسطی قوی‏تر سه تن است، کسی که در امر خدا، پروای ملامت، ملامتگر را نداشت، مردم را امر نمی‏نمود که قوی‌شان ضعیف‌شان را بخورد، عبداللَّه امیرالمؤمنین راست گفته است، این در کتاب اول بود، بعد از آن گفت: عثمان امیرالمؤمنین، کسی است که از بسا گناهان مردم در می‏گذرد، دو رفته‏اند، و چهار باقی مانده‏اند، بعد از آن مردم اختلاف می‏کنند، و بعضی‌شان برخی دیگر را می‏خورند، نظامی دیگر نیست، پوشیده‏ها آشکار می‏شوند؛ باز مؤمنان برگشتند و گفت: کتاب خدا و تقدیرش، ای مردم، به‌سوی امیرتان روی آورید، و بشنوید و اطاعت کنید، کسی که والی مقرر شود، خونی را به گردن نگیرد، و امر خدا مقدر کرده شده است، خدا بزرگتر است، این جنت است و این دوزخ، و انبیاء و صدیقان می‏گویند: سلام علیکم. ای عبداللَّه بن رواحه، آیا خارجه - پدرش - و سعد را که در روز احد کشته شده بودند، برایم جستجو نمودی؟

﴿كَلَّآۖ إِنَّهَا لَظَىٰ ١٥ نَزَّاعَةٗ لِّلشَّوَىٰ ١٦ تَدۡعُواْ مَنۡ أَدۡبَرَ وَتَوَلَّىٰ ١٧ وَجَمَعَ فَأَوۡعَىٰٓ ١٨[المعارج: ۱۵-۱۸].

ترجمه: «چنین نیست، دوزخ آتشی است شعله زننده. کشنده است پوست و دست و پای مجرمان را. می‏خوا ند کسی را که پشت گردانید و اعراض کرد. جمع نمود و ذخیره کرد».

بعد از آن صدایش خاموش گردید. و در این حدیث هم چنان آمده است: این احمد رسول خداست، سلام علیک یا رسول‏اللَّه و رحمه اللَّه و برکاته. و بیهقی این را به طریق دیگری، غیر از طریق ابن ابی الدنیا روایت نموده، و آن را متذکر شده، و گفته: این اسناد صحیح است، چنانکه در البدایه (۱۵۷/۶) آمده است. و حدیث را هم چنان ابن منده، ابونعیم، و غیر آن دو، چنانکه در الإصابه (۲۴/۲) آمده، روایت نموده‏اند. و طبرانی این را از نعمان بن بشیر روایت نموده، و گفته است: مردی از ما، که برایش خارجه بن زید [۲۹۸]گفته می‏شد، درگذشت، ما وی را در جامه‏ای پیچانیدیم، و من برخاستم و نماز می‏گزاردم، ناگهان سر و صدایی را شنیدم، برگشتم، و متوجه شدم که وی حرکت می‏کند. گفت: قوی‏ترین قوم وسطی‌شان است، بنده خدا عمر امیرالمؤمنین، در امرش قوی است، در امر خداوند قوی است، عثمان بن عفان امیرالمؤمنین، آدم عفیف و پاکدامن، کسی که از گناهان زیاد در می‏گذرد، دو شب سپری شده است، و چهار باقی است، مردم اختلاف نموده‏اند، و نظامی ندارند. ای مردم، به‌سوی امام‌تان روی آورید، و بشنوید و اطاعت کنید، این رسول خدا صو ابن رواحه‏اند، بعد از آن گفت: زیدبن خارجه چه شد؟ [۲۹۹]- هدفش پدرش است - بعد گفت: چاه اریس به ظلم گرفته شد، و بعد از آن صدا خاموش گردید. هیثمی (۲۳۰/۷) می‏گوید: رجال آن رجال صحیح‌اند. و این را هاشم بن عمار در کتاب البَعْث، چنانکه در البدایه (۱۵۷/۶) آمده، روایت نموده است.

[۲۹۸] درست: زیدبن خارجه است. [۲۹۹] درست خارجه بن زید است.