آخرین بیانیههای پیامبر ص
طبرانی از معاویه بن ابی سفیان بروایت نموده، که گفت: رسول خدا صفرمود: «از چاههای مختلف، هفت مشک آب بالایم بریزانید، تا نزد مردم بیرون شوم و برایشان سفارش و وصیت نمایم»، میگوید: آنگه در حالی که سرش را بسته بود، بیرون گردید و بر منبر بلند شد، و پس از حمد و ثنای خداوند گفت: «بندهای از بندگان خدا، در میان دنیا و میان آنچه نزد خداست اختیاری شد، و وی آنچه را که نزد خداست اختیار نمود»، و این را جز ابوبکر سندانست، آنگاه وی گریست و گفت: پدران، مادران و فرزندان خویش را فدایت میکنیم، رسول خدا صگفت: «آهسته باش، بهترین مردم نزد من در صحبت و خرج نمودن مال ابن ابی قحافه است، به دروازهها که از مسجد میگذرد نگاه کنید، و همهشان را به جز درازه ابوبکر بند کنید، چون من بر [دروازه] وی نور دیدم» [۸۶]. هیثمی (۴۲/۹) میگوید: این را طبرانی در الأوسط و الکبیر به اختصار روایت نموده، مگر این که وی افزوده: و کشته شدگان احد را یاد نمود، و برایشان خیلی زیاد دعای رحمت نمود. اسناد آن حسن است.
و بیهقی از ایوب بن بشیر سروایت نموده که: رسول خدا صدر مریضی اش گفت: «...بر من بریزید...» و مثل آن را متذکر شده، و افزوده: نخستین چیزی که بعد از حمد و ثنای خداوند یاد نمود این بود، که اصحاب احد را یاد نمود، و برایشان مغفرت خواست، و برایشان دعاء نمود، بعد از آن گفت: «ای گروه مهاجرین، شما در حال زیادت هستید، و انصار بر همان حالتشاناند و زیاد نمیشوند، و آنان خاصانماند که بهسویشان پناه آوردهام، بنابراین عزتمندشان را عزت نمایید، و از گنهکارشان در گذرید»، بعد از آن پیامبر صگفت: «ای مردم، بندهای از بندگان خدا...» و مثل آن را متذکر شده است. و در روایت وی آمده: و آن سخن را از میان مردم ابوبکر دانست و گریست [۸۷]. ابن کثیر در البدایه (۲۲۹/۵) میگوید: این حدیث مرسل است، و شواهد زیادی دارد.
و نزد احمد از ابو سعید سروایت است که گفت: رسول خدا صبرای مردم بیانیه ایراد نمود و گفت: «خداوند بندهای را در میان دنیا و میان آن چه نزد وی است اختیاری نمود و آن بنده آن چه را نزد خداست اختیار نمود»، میفزاید: آنگه ابوبکر گریست، میگوید: و ما به گریهاش تعجب نمودیم، که رسول خدا صاز بندهای حکایت می کند [و او بر آن میگرید، بعداً معلوم شد که] بنده مختار گردانیده شده رسول خدا صبوده است، و ابوبکر عالمتر ما به آن بود، آنگه رسول خدا صگفت: «احسان کنندهترین مردم بر من در هم صحبتی و مال شخصی اش ابوبکر است، اگر من غیر از پروردگارم خلیلی میگرفتم، حتماً ابوبکر را میگرفتم، ولی در میان ما دوستی و محبت اسلام است، هر دروازهای که بهسوی مسجد است به جز دروازه ابوبکر مسدود گردد» [۸۸]. این چنین این را بخاری و مسلم، چنان که در البدایه (۲۲۹/۵) آمده روایت کردهاند.
بخاری این را از ابن عباس بروایت نموده، که رسول خدا صدر همان مریضی اش که در آن در گذشت، در حالی که سرش را با دستار سیاه بسته بود، و خود را با چادری که بر شانههایش قرار داشت پیچانیده بود، بیرون گردید و بر منبر نشست... و خطبه را متذکر گردیده، و در آن وصیت نمودن برای انصار را نیز متذکر شده و گفته: آن آخرین مجلسی بود، که رسول خدا صدر آن نشست و بعد از آن وفات نمود، یعنی آن آخرین بیانیهای بود که پیامبر صایراد نمود [۸۹]. این چنین در البدایه (۲۳۰/۵) آمده است. و ابن سعد (۲۵۱/۲) از ابو سعید سبه معنای آن را روایت کرده است.
و طبرانی از عبدالرحمن بن کعب بن مالک از پدرش س- وی یکی از همان سه تنی بود که توبهشان پذیرفته شد - روایت نموده که: رسول خدا صبرای ایراد بیانیه برخاست، و خداوند را ستود و بر وی ثناء گفت، و برای شهدایی که در روز احد کشته شده بودند مغفرت خواست، و گفت: «شما ای گروه مهاجرین...» و وصیت به انصار را طوری که در حدیث ایوب نزد بیهقی گذشت ذکر نموده است [۹۰]. هیثمی (.۳۷/۱) میگوید: رجال آن رجال صحیحاند. و طبرانی هم چنان از عبداللَّه بن کعب بن مالک از پدرش روایت نموده، که گفت: آخرین بیانیهای را که رسول خدا صبرای ما ایراد نمود... و مانند آن را به اختصار ذکر نموده است. هیثمی (.۳۷/۱) میگوید: این را طبرانی روایت نموده، و رجال آن رجال صحیحاند. و حاکم (۷۸/۴) این را از عبداللَّه بن کعب از پدرش روایت نموده... و مانند آن را متذکر شده و گفته: این حدیث از اسناد صحیح برخوردار است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت نکردهاند، و ذهبی گفته: صحیح است.
و طبرانی در الأوسط از ابو سلمه بن عبدالرحمن روایت نموده که: وی از ابو هریره و ابن عباس ششنید که میگفتند: از رسول خدا صدر آخرین بیانیهاش شنیدیم که میگفت: «کسی که بر این نمازهای پنج گانه فرضی در جماعت حفاظت نماید، نخستین کسی میباشد که از پل صراط چون برق درخشنده عبور میکند، و خداوند وی را در زمره اول تابعین حشر میکند، و برای وی در هر شب و روزی که بر آنها حفاظت نماید، چون اجر هزار شهیدی میباشد که در راه خدا کشته شده باشند» [۹۱]. هیثمی (۳۹/۲) میگوید: در این روایت بقیه بن ولید آمده، وی مدلس است، و حدیث را به شکل عنعنه روایت کرده است.
[۸۶] حسن. طبرانی در الاوسط (۷/ ۱۱۵) هیثمی آن را حسن دانسته است: (۹/ ۴۲) همچنبن احمد (۶/ ۱۵۱، ۲۲۸) به مانند آن و بیهقی (۱/ ۳۱) از عایشهل. [۸۷] ضعیف. بیهقی در الدلائل (۷/ ۱۷۸) حاکم (۴/ ۷۸) طبرانی (۱۹/ ۷۹) که مرسل است. [۸۸] بخاری (۳۹۰۴) مسلم (۲۳۸۲) احمد (۳/ ۱۸). [۸۹] بخاری (۴۶۷). [۹۰] هیثمی (۱۰/ ۳۷) می گوید: رجال آن رجال صحیحاند. طبری نیز آن را روایت کرده است. [۹۱] ضعیف. طبرانی در الاوسط (۶/ ۳۶۹) در سند آن بقیة بن الولید مدلس است و با لفظ «عن» آن را روایت کرده است. نگا: المجمع (۲/ ۳۹).