حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

توصیف جاسوس فارسی از اصحاب در پیش روی رستم

توصیف جاسوس فارسی از اصحاب در پیش روی رستم

ابن جریر در تاریخش (۴۵/۳) از ابن رفیل روایت نموده، که گفت: هنگامی که رستم در نجف پایین گردید، از همانجا جاسوسی را به‌سوی ارتش مسلمانان روان نمود، و او در قادسیه در میان‌شان مثل کسی که از آنان فرار نموده باشد وارد گردید، و آنان را دید که در وقت هر نماز مسواک می‏کنند و بعد از آن نماز می‏گزارند، و باز به‌سوی جاهای خویش پراکنده می‏شوند. وی به‌سوی رستم برگشت و او را از سیرت ایشان آگاهانید. حتی که رستم وی را از طعام ایشان پرسید: طعام‌شان چیست؟ گفت: یک شب در میان‌شان توقف نمودم، به خدا سوگند، یکی از ایشان را ندیدم، که چیزی بخورد، مگر اینکه چوب‏هایی دارند، و آن را وقتی بیگاه (شام) می‏کنند، و وقتی می‏خوابند و قبل از صبح نمودن‏شان می‏پوشند. هنگامیکه حرکت نمود، و در میان قلعه و عتیق پایین گردید، در همان جا اذان مؤذن سعد برای نماز بامداد به گوش‌شان رسید، و رستم مسلمانان را دید که در حرکت افتادند، آن گاه وی در میان اهل فارسی صدا نمود که سوار شوند. برایش گفته شد: چرا؟ پاسخ داد: آیا به‌سوی دشمن‌تان نمی‏بینید، که در میان‏شان صدا شده است، و به‌سوی شما حرکت نموده‏اند. همان جاسوسش گفت: این تحرک‌شان برای نماز است، وی به فارسی، که این تفسیر آن به عربی است [۴۵۱]گفت: صدایی در وقت بامداد برایم آمد، وی عمر بود که با این سگ‏ها [۴۵۲]صحبت می‏نمود، و برای‌شان عقل می‏آموزانید. هنگامی عبور کردند، ایستادند و مؤذن سعد برای نماز اذان داد، و سعد سنماز گزارد، رستم گفت: عمر جگرم را خورد.

[۴۵۱] چون که اصل روایت به لسان عربی است، بنأً وی کلام فارسی رستم را نیز به عربی برگردانیده است، و ما کلام راوی را همانگونه بدون تغییر نقل نمودیم. م. [۴۵۲] هدفش عرب‌هاست.