دو بیانیه وی سدرباره ولایتش و بیان حق رعیتش بر وی
ابن جریر درتاریخش (۲۸۱/۳) از عروه بن زبیر و غیر وی روایت نموده که: عمر بیانیه داد، و خداوند را طوری که اهل و شایسته است حمد و ثنا گفت، بعد از آن خداوند و روز آخرت را برای مردم تذکر داد، و بعد از آن فرمود: ای مردم، من بر شما مقرر شدم، اگر امید این نمیبود که من بهتر شما برایتان، و قوی ترتان بر شما، و شدیدتر و نیرومندترتان در کارهای مهم و عمدهای که برایتان پیش میآید باشم، این امر شما را به عهده نمیگرفتم، برای عمر همینقدر غم و اندوه کفایت میکند، که انتظار موافقه حساب گرفتن حقوقتان را بکشد، و این که چگونه آن را بگیرم، گذاشتنش چگونه است و کجا بگذارمش، و حرکت و رفتار در میان شما چگونه است و چگونه رفتار نمایم، پروردگارم کمک دهنده است، عمر حالا در حالتی قرار دارد، که اگر خداوند ﻷبه رحمت، کمک و تأییدش به حال وی نرسد، به قوت و حیلهای اعتماد نمیکند.
و نزد وی همچنان به این اسناد روایت است که عمر بیانیه داد و گفت: خداوند ﻷمرا متولی امر شما گردانیده است، من آنچه را نزد شما هست و برایتان پر نفعتر است دانستم، و از خداوند سؤال میکنم، که مرا بر آن یاری رساند، و نزد آن حراستم نماید، چنانکه نزد غیر آن حراستم نمودهاست، و برایم، در دادن حصه و نصیب شما، آن طوری که به آن امر نموده است، عدالت الهام کند، چون من یک شخص مسلمان و بنده ضعیف هستم، مگر در آنچه خداوند ﻷکمک و اعانت نماید، و این مسؤولیتی را که به عهده گرفتهام، هرگز إن شاءاللَّه، از اخلاقم چیزی را تغییر نخواهد داد، عظمت و بزرگی فقط از آن خداست، و برای بندگان چیزی از آن نیست، بنابراین هیچ یکی از شما نگوید: عمر از ابتدایی که به خلافت رسیده تغییر نموده است،من حق دیگران را بر نفس خود میدانم و پیش میشوم، و امر خود را برایتان بیان میکنم، و هرگاه مردی ضرورتی داشت، یا ظلمی بر وی روا داشته شده بود یا در اخلاقی بر ما ایراد داشت، باید مرا خبر نماید، چون من مردی از شما هستم، و باید به تقوای خدا در سر و آشکارتان، در حرمتها و ناموسهایتان چنگ زنید، و حق را از نفسهایتان بدهید، و یکدیگرتان را به حکم قرار دادن من در میانتان باعث نسازید، چون در میان من و هیچ یکی از مردم مدارا و دوستی نیست، و صلاح شما برایم محبوب و پسندیده است، و مشکلات شما بر من سخت و گران تمام میشود، و شما مردمی هستید، که عمومتان در سرزمینهای خدا اقامت گزین هستید، و اهل سرزمینی هستید که نه در آن زراعت است و نه مال شیری، مگر آن چه را خدا بهسوی آن آورده است، و خداوند ﻷبرایتان کرامت و عزت زیادی وعده نموده است، من از امانتم و از آنچه در آن هستم مسؤول هستم، و آنچه در حضورم صورت میگیرد، از آن إن شاءاللَّه مطلع هستم، و آن را برای هیچ کسی نمیسپارم، ولی مابعد آن را نمیتوانم، مگر توسط امینها و اهل نصیحت شما برای عموم، و امانتم را برای هیچ کسی غیر از آنان، إن شاءاللَّه نمیسپارم.