توصیف یک عرب نصرانی از اصحاب در پیش روی قُبُقْلار
ابن جریر در تاریخش (۶۱۰/۲) از عروه روایت نموده، که گفت: هنگامی که دو نیرو با هم نزدیک شدند، قبقلار یک مرد عربی را فرستاد. میگوید: برایم حکایت گردید، که آن مرد از قضاعه از تزید بن حیدان بود، و برایش ابن هزارف گفته میشد، قبقلار برایش گفت: در میان این قوم داخل شو، و یک شب و یک روز در میانشان اقامت گزین، و بعد از آن خبرشان را برایم بیاور. میگوید: در میان مردم، مرد عربی، که شناخته نمیشد [۴۵۰]، داخل گردید و در میانشان یک شب و یک روز اقامت نمود، و بعد از آن نزد وی آمد. برایش گفت: چه خبر آوردی؟ گفت: در شب راهباند، و در روز سوارکار، و اگر فرزند پادشاهشان دزدی کند، به خاطر برپا نمودن حق در میان شان، دستش را قطع میکنند، و اگر زنا نماید، سنگسار میشود. آن گاه قبقلار برایش گفت: اگر برایم راست گفته باشی، زیر زمین را روبرو شدن با اینان در روی زمین بهتر است، و دوست دارم، حصهام از خدا همین باشد، که مرا با اینان بگذارد، نه مرا بر ایشان نصرت دهد و نه هم آنان را بر من نصرت دهد.
[۴۵۰] یعنی شناخته نمیشد که وی از گروه دشمن باشد و برای جاسوسی آمده باشد.