حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

رفتن درد و اذیت از چشم بعضی اصحاب به دعاء و فعل پیامبر ص

رفتن درد و اذیت از چشم بعضی اصحاب به دعاء و فعل پیامبر ص

ابویعلی از عبدالرحمن بن حارث بن عبیده از جدش روایت نموده، که گفت: در روز احد چشم ابوذر سمورد اصابت قرار گرفت، رسول خدا صدر آن آب دهنش را انداخت، و همان چشمش صحیح‏ترین چشم‌هایش گردید. هیثمی (۲۹۸/۸) می‏گوید: در این عبدالعزیز بن عمران آمده، و او ضعیف می‏باشد.

و ابونعیم در الدلائل (ص۲۲۳) از رفاعه بن رافع سروایت نموده، که گفت: در روز بدر به تیری زده شدم، و چشمم را برکند، آن گاه رسول خدا صدر آن آب دهنش را انداخت و برایم دعاء نمود، و دیگر هیچ اذیتم نکرد.

و ابن ابی شیبه از مردی از بنی سلامان از مادرش روایت نموده که: دایی‏اش حبیب بن فویک برایش حکایت نمود، که پدرش وی را نزد رسول خدا صبرد، البته در حالی که چشم‌هایش سفید بود، و با آن‏ها چیزی را دیده نمی‏توانست، پیامبر صپرسیدش، گفت: شترم را تعلیم می‏دادم، و رام می‏کردم، ناگاه پایم بر تخم ماری اصابت نمود و چشمم کور گردید، آن گاه رسول خدا صدر چشم‌هایش دم انداخت و او بینا شد، راوی می‏گوید: او را در حالی که هشتاد سال عمر داشت و چشم‌هایش سفید بود، دیدم که تار را داخل سوزن می‏نمود. ابن سکن می‏گوید: این را غیر محمدبن بشر کسی روایت نکرده، و از حبیب جز همین حدیث، دیگر حدیثی را نمی‏دانم که روایت شده باشد. این چنین در الإصابه (۳۰۸/۱) آمده است. و طبرانی هم چنان مثل این را از مردی از سلامان بن سعید از مادرش روایت نموده، مگر این که در روایت وی آمده: شترهایم را حرکت می‏دادم [۲۶۴]. هیثمی (۲۹۸/۸) می‏گوید: در این کسانی است که من نشناختم شان. و ابونعیم این را در الدلائل (ص۲۲۳) به این اسناد و به مثل آن روایت نموده، و در روایت وی آمده: شترانم را تمرین می‏دادم.

[۲۶۴] ضعیف. طبرانی (۴/ ۲۵) هیثمی (۸/ ۲۹۸) می گوید: در سند آن کسانی هستند که نشناختم.