حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

آنچه برای اذیت کننده حسین بن علی رسید

آنچه برای اذیت کننده حسین بن علی رسید

طبرانی از ابن وائل - یا وائل - بن علقمه روایت نموده که: وی شاهد آنچه بود که در آنجا [۴۱۴]گذشت. می‏گوید: مردی برخاست و گفت: آیا در میان شما حسین است؟ گفتند: آری، گفت: به آتش برایت مژده می‏دهم، حسین گفت: به پروردگار مهربان بشارت داده می‏شوم، و به شفاعت کننده اطاعت شونده. گفتند: تو کیستی؟ گفت: من ابن جویره یا جویزه هستم. حسین گفت: بار خدایا، وی را به آتش ضمیمه کن. آن گاه چهارپایش رم نمود، و پایش در رکاب بند ماند، می‏گوید: به خدا سوگند، فقط پایش بر آن باقی ماند [۴۱۵]. هیثمی (۱۹۳/۹) می‏گوید: در این عطاء بن سائب آمده، وی ثقه است، ولی مختلط گردیده بود.

و طبرانی از کلبی روایت نموده، که گفت: مردی حسین بن علی برا در حالی که می‏نوشید، به تیر زد. در پی آن هر دو طرف دهنش فلج گردید، حسین گفت: خداوند سیرابت نکند، بعد از آن نوشید حتی که شکمش ترکید [۴۱۶]. هیثمی (۱۹۳/۹) می‏گوید: رجال آن تا گوینده‏اش ثقه‏اند.

و طبرانی از دربان عبیداللَّه بن زیاد روایت نموده، که گفت: از دنبال عبیداللَّه بن زیاد هنگامی که حسین سرا به قتل رسانید داخل قصر شدم، قصر بر رویش آتش داد، و او اینطور آستینش را بر رویش آورد و گفت: آیا دیدی؟ گفتم: آری، وی دستورم داد که آن را کتمان نمایم [۴۱۷]. هیثمی (۱۹۶/۹) می‏گوید: دربان عبیداللَّه را نشناختم، و بقیه رجال آن ثقه‏اند.

و طبرانی از سفیان روایت نموده، که گفت: جده‏ام، مادر پدرم، برایم حکایت نموده گفت: دو مرد از جعفی‏ها در کشته شدن حسین بن علی بحاضر بودند، یکی از آنان آلت تناسلی‏اش دراز گردید، حتی که آن را می‏پیچانید، و دومی اش مشک را تا آخرش می‏نوشید. سفیان می‏گوید: من پسر یکی از آنان را دیدم، که برایش اختلال عقل رسیده بود، و گویی که دیوانه باشد [۴۱۸]. هیثمی (۱۹۷/۹) می‏گوید: رجال آن تا جده سفیان ثقه‏اند. و نزد وی همچنان از اعمش روایت است که گفت: مردی بر قبر حسین بن علی سمواد غایطش را انداخت. بر اثر آن برای آن خانواده اختلال عقل، دیوانگی، جذام، پیسی و فقر رسید. رجال آن رجال صحیح‌اند، چنانکه هیثمی (۱۹۷/۹) گفته است.

[۴۱۴] در کربلا. [۴۱۵] ضعیف. طبرانی (۴/ ۱۱۶) نگا: المجمع (۹/ ۱۹۳). [۴۱۶] طبرانی (۳/ ۱۱۴) نگا: المجمع (۹/ ۱۹۳). [۴۱۷] ضعیف. طبرانی (۳/ ۱۱۲) نگا: المجمع (۹/ ۱۹۶). [۴۱۸] طبرانی (۳/ ۱۱۲) در سند آن حاجب بن عبدالله مجهول است. نگا: المجمع (۹/ ۱۹۶).