آنچه برای اذیت کننده حسین بن علی رسید
طبرانی از ابن وائل - یا وائل - بن علقمه روایت نموده که: وی شاهد آنچه بود که در آنجا [۴۱۴]گذشت. میگوید: مردی برخاست و گفت: آیا در میان شما حسین است؟ گفتند: آری، گفت: به آتش برایت مژده میدهم، حسین گفت: به پروردگار مهربان بشارت داده میشوم، و به شفاعت کننده اطاعت شونده. گفتند: تو کیستی؟ گفت: من ابن جویره یا جویزه هستم. حسین گفت: بار خدایا، وی را به آتش ضمیمه کن. آن گاه چهارپایش رم نمود، و پایش در رکاب بند ماند، میگوید: به خدا سوگند، فقط پایش بر آن باقی ماند [۴۱۵]. هیثمی (۱۹۳/۹) میگوید: در این عطاء بن سائب آمده، وی ثقه است، ولی مختلط گردیده بود.
و طبرانی از کلبی روایت نموده، که گفت: مردی حسین بن علی برا در حالی که مینوشید، به تیر زد. در پی آن هر دو طرف دهنش فلج گردید، حسین گفت: خداوند سیرابت نکند، بعد از آن نوشید حتی که شکمش ترکید [۴۱۶]. هیثمی (۱۹۳/۹) میگوید: رجال آن تا گویندهاش ثقهاند.
و طبرانی از دربان عبیداللَّه بن زیاد روایت نموده، که گفت: از دنبال عبیداللَّه بن زیاد هنگامی که حسین سرا به قتل رسانید داخل قصر شدم، قصر بر رویش آتش داد، و او اینطور آستینش را بر رویش آورد و گفت: آیا دیدی؟ گفتم: آری، وی دستورم داد که آن را کتمان نمایم [۴۱۷]. هیثمی (۱۹۶/۹) میگوید: دربان عبیداللَّه را نشناختم، و بقیه رجال آن ثقهاند.
و طبرانی از سفیان روایت نموده، که گفت: جدهام، مادر پدرم، برایم حکایت نموده گفت: دو مرد از جعفیها در کشته شدن حسین بن علی بحاضر بودند، یکی از آنان آلت تناسلیاش دراز گردید، حتی که آن را میپیچانید، و دومی اش مشک را تا آخرش مینوشید. سفیان میگوید: من پسر یکی از آنان را دیدم، که برایش اختلال عقل رسیده بود، و گویی که دیوانه باشد [۴۱۸]. هیثمی (۱۹۷/۹) میگوید: رجال آن تا جده سفیان ثقهاند. و نزد وی همچنان از اعمش روایت است که گفت: مردی بر قبر حسین بن علی سمواد غایطش را انداخت. بر اثر آن برای آن خانواده اختلال عقل، دیوانگی، جذام، پیسی و فقر رسید. رجال آن رجال صحیحاند، چنانکه هیثمی (۱۹۷/۹) گفته است.
[۴۱۴] در کربلا. [۴۱۵] ضعیف. طبرانی (۴/ ۱۱۶) نگا: المجمع (۹/ ۱۹۳). [۴۱۶] طبرانی (۳/ ۱۱۴) نگا: المجمع (۹/ ۱۹۳). [۴۱۷] ضعیف. طبرانی (۳/ ۱۱۲) نگا: المجمع (۹/ ۱۹۶). [۴۱۸] طبرانی (۳/ ۱۱۲) در سند آن حاجب بن عبدالله مجهول است. نگا: المجمع (۹/ ۱۹۶).