حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

مرده زنده‏ها

مرده زنده‏ها

ابونعیم در الحلیه (۲۷۴/۱) از ابوطفیل روایت نموده که: وی از حذیفه سشنید که می‏گفت: ای مردم، آیا از من نمی‏پرسید، مردم رسول خدا صرا از خیر می‏پرسیدند، و من از شر می‏پرسیدمش، آیا از مرده زندگان نمی‏پرسید؟ گفت: خداوند محمد صرا مبعوث نمود، وی مردم را از گمراهی به‌سوی هدایت دعوت نمود، و از کفر به‌سوی ایمان دعوت کرد، عده‏ای برایش پاسخ مثبت دادند، به این صورت با چنگ زدن به حق کسی که مرده بود زنده گردید، و با عمل نمودن به باطل کسی که زنده بود مرد. بعد از آن نبوت رفت، باز خلافت بر پایه و اساس نبوت بود. بعد از آن پادشاهی توأم با ستم برپا می‏شود. بعضی مردم از آن به قلب، دست و زبان انکار می‏کنند، اینان حق را تکمیل نموده‏اند. بعضی از آنان آن را به قلب و زبان انکار می‏کنند، و دست باز می‏دارند، اینان بخشی از حق را ترک نموده‏اند و برخی از ایشان از آن به قلب انکار می‏کنند، و دست و زبان باز می‏دارند، اینان دو بخشی از حق را ترک کرده‏اند، و بعضی از ایشان نه به قلب انکار می‏کنند و نه به زبان، این‏ها همان مرده‏های زندگان‌اند.

قلب‏ها چهارگونه‏اند

ابونعیم در الحلیه (۲۷۶/۱) از حذیفه سروایت نموده، که گفت: قلب‏ها چهار گونه‏اند: قلبی است که در غلاف انداخته شده است، و این نوع قلب، قلب کافر است، و قلبی است که دو روی و چهره دارد، و این نوع قلب، قلب منافق است، و قلبی است خالص گردانیده شده، و در آن چراغی است که روشن می‏شود، این نوع قلب، قلب مؤمن است، و قلبی است که در آن نفاق و ایمان هر دو وجود دارند، و مثال ایمان، چون مثال درختی است که آب گوارا آن را رشد می‏دهد و بزرگ می‏سازد، و مثال نفاق چون مثال زخمی است که ریم و خون آن را رشد می‏دهد و بزرگ می‏سازد، هر کدام‌شان که غالب گردید، همان غالب است.