حیات صحابه – جلد ششم

فهرست کتاب

آمدن مال برای سائب بن اقرع و مسلمانان از جایی که گمان نمی‏کردند

آمدن مال برای سائب بن اقرع و مسلمانان از جایی که گمان نمی‏کردند

خطیب از سائب بن اقرع روایت نموده که: عمر سوی را امیر مدائن مقرر نمود در حالی که وی در ایوان کسری نشسته بود. به‌سوی تمثالی دید که با انگشتش به موضعی اشاره می‏نماید، می‏گوید: در قلبم واقع شد، که وی به‌سوی گنجی اشاره می‏نماید. می‏گوید: بنابراین همان مکان را حفر نمودم، و گنج بزرگی را بیرون کردم، و موضوع را برای عمر سنوشتم، و از موضوع آگاهش نمودم، و متذکر شدم: این چیزی است که خداوند آن را برای من بدون شرکت مسلمانان غنیمت داده است. می‏افزاید: عمر برایم نوشت، که تو امیری از امرای مسلمانان هستی، و آن را در میان مسلمانان تقسیم کن. این چنین در الکنز (۳۰۵/۳) آمده است.

و در الإصابه (۸/۲) می‏گوید: هیثم بن عدی از شعبی روایت نموده که: سائب در فتح مهرجان حاضر بود، و داخل منزل هرمزان گردید، و در آن آهویی بود از گچ که دستش را بالا نموده بود، گفت: به خدا سوگند،، وی به‌سوی چیزی اشاره می‏کند، بنابراین نگاه نمود، و در منزل چیز پنهان شده‏ای را از هرمزان دید، و در آن سبدی از جوهر بود. ابن ابی شیبه از طریق شیبانی از سائب بن اقرع مانند آن را روایت کرده است.