باب ۴: توکل پیغمبر جبه خدا و اینکه خداوند او را از شرّ مردم محفوظ مىدارد و نمىتوانند او را بکشند
۱۴٧۰- حدیث: «جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِب قَالَ: غَزَوْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِج غَزْوَةَ نَجْدٍ فَلَمَّا أَدْرَكَتْهُ الْقَائِلَةُ، وَهُوَ فِي وَادٍ كَثِيرِ الْعِضَاهِ، فَنَزَلَ تَحْتَ شَجَرَةٍ، وَاسْتَظَلَّ بِهَا، وَعَلَّقَ سَيْفَهُ فَتَفَرَّقَ النَّاسُ فِي الشَّجَرِ يَسْتَظِلُّونَ وَبَيْنَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ دَعَانَا رَسُولُ اللهِج، فَجِئْنَا، فَإِذَا أَعْرَابِيٌّ قَاعِدٌ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ: إِنَّ هذَا أَتَانِي وَأَنَا نَائِمٌ فَاخْتَرَطَ سَيْفِي فَاسْتَيْقَظْتُ وَهُوَ قَائِمٌ عَلَى رَأْسِي، مُخْتَرِطٌ صَلْتًا قَالَ: مَنْ يَمْنَعكَ مِنِّي قُلْتُ: اللهُ فَشَامَهُ، ثُمَّ قَعَدَ فَهُوَ هذَا قَالَ: وَلَمْ يُعَاقِبْهُ رَسُولُ اللهِج» [۱٩٩].
یعنی: «جابر بن عبداللهسگفت: همراه پیغمبر جدر غزوه نجد بودیم، هنگامى که گرما شدّت گرفت: پیغمبر جدر درّهاى بود که درختهاى خاردار فراوانى داشت، لذا در زیر درختى نشست و در سایه آن آرام گرفت، شمشیرش را به شاخهاى آویزان کرد، مردم هم در زیر سایر درختان پراکنده شدند و در سایه آنها قرار گرفتند، در حالى که ما در سایه درختها استراحت مىکردیم، پیغمبر جما را صدا کرد، وقتى پیش پیغمبرجرفتیم دیدیم که یک عرب بدوى در جلو پیغمبر جنشسته است، فرمود: این مرد وقتى که خوابیده بودم پیش من آمد، شمشیرم را لخت کرد، در این اثنا بیدار شدم دیدم که بر بالاى سرم ایستاده است، شمشیر لختى را در دست دارد، گفت: چه کسى شما را از دست من نجات مىدهد؟! گفتم: الله. سپس شمشیر را در غلاف قرار داد و آنگاه نشست، همانطورى که اکنون او را مىبینید. جابرسگوید: پیغمبر جاو را مجازات ننمود و آزادش کرد».
[۱٩٩] أخرجه البخاري في: ۶۴ كتاب المغازي: ۳۲ باب غزوة المصطلق من خزاعه.