باب ۳۱: مداوا با خوردن شربت عسل
۱۴۳۲- حدیث: «أَبِي سَعِيدِس أَنَّ رَجُلاً أَتَى النَّبِيَّج، فَقَالَ: أَخِي يَشْتَكِي بَطْنَهُ فَقَالَ: اسْقِهِ عَسَلاً ثُمَّ أَتى الثَّانِيَةَ، فَقَالَ: اسْقِهِ عَسَلاً ثُمَّ أَتَاهُ الثَّالِثَةَ، فَقَالَ: اسْقِهِ عَسَلاً ثُمَّ أَتَاهُ، فَقَالَ: فَعَلْتُ فَقَالَ: صَدَقَ اللهُ وَكَذَبَ بَطْنُ أَخِيكَ، اسْقِهِ عَسَلاً فَسَقَاهُ، فَبَرَأَ» [۱۶۰].
یعنی: «ابو سعیدسگوید: یک نفر پیش پیغمبر جآمد و گفت: برادرم شکمش درد مىکند، پیغمبر جگفت: عسل به او بده، بار دوم هم آمد، پیغمبر جفرمود: باز عسل به او بده، بار سوم هم آمد پیغمبر جفرمود: عسل به او بده، چهارمین بار که آمد گفت: عسل را به او دادم (ولى خوب نشده است) پیغمبر جگفت: خدا راست مىگوید: (که مىفرماید: در عسل شفا موجود است) ولى شکم برادرت دروغ مىگوید: باز فرمود: عسل به او بده، این بار عسل را به او داد و بهبود یافت».
[۱۶۰] أخرجه البخاري في: ٧۶ كتاب الطب: ۴ باب الدواء بالعسل.