ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد سوم

فهرست کتاب

باب ۱۱: به دور انداختن انگشتر طلا

باب ۱۱: به دور انداختن انگشتر طلا

۱۳۵۲- حدیث: « أَبِي هرَيْرَةَس، عَنِ النَّبِيِّج، أَنَّهُ نَهى عَنْ خَاتَمِ الذَّهَبِ» [٧۴].

۱۳۵۲ ـ ابو هریرهسگوید: پیغمبر جمردان را از به دست کردن انگشتر طلا نهى مى‌کرد.

۱۳۵۳- حدیث: «ابْنِ عُمَرَب أَنَّ رَسُولَ اللهِج، اصْطَنَعَ خَاتَمًا مِنْ ذَهَبٍ، وَكَانَ يَلْبَسُهُ، فَيَجْعَلُ فَصَّهُ فِي بَاطِنِ كَفِّهِ فَصَنَعَ النَّاسُ ثُمَّ إِنَّهُ جَلَسَ عَلَى الْمِنْبَرِ فَنَزَعَهُ، فَقَالَ: إِنِّي كُنْتُ أَلْبَسُ هذَا الْخَاتَمَ وَأَجْعَلُ فَصَّهُ مِنْ دَاخِلٍ فَرَمَى بِهِ ثُمَّ قَالَ: وَاللهِ لاَ أَلْبَسُهُ أَبَدًا فَنَبَذَ النَّاسُ خَوَاتِيمَهُمْ» [٧۵].

یعنی: «ابن عمربگوید: پیغمبر جانگشتریى را ساخت، آن را در انگشت مى‌کرد، و نگینش را در کف دستش قرار مى‌داد، مردم هم به پیروى از او شروع به ساختن انگشتر طلا کردند، بعداً پیغمبر جبر بالاى منبر نشست، انگشتر طلا را از انگشتش بیرون آورد، گفت: من تا به حال این انگشتر را در دست مى‌کردم، نگین آن را در کف دست قرار مى‌دادم، آن را از انگشت درآورد، به دور انداخت و گفت: قسم به خدا دیگر هرگز آن را در انگشت نخواهم کرد، آنگاه مردم هم انگشترهاى (طلاى) خود را به دور انداختند».

[٧۴] أخرجه البخاري في: ٧٧ كتاب اللّباس: ۴۵ باب خواتيم الذّهب. [٧۵] أخرجه البخاري في: ۸۳ كتاب الأيمان والنذور: ۶ باب من حلف على الشيء وإن لم يحلف.