ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد سوم

فهرست کتاب

باب: فضائل طلحه و زبیرب

باب: فضائل طلحه و زبیرب

۱۵۶۳- حدیث: « طَلْحَةَ وَسَعْدٍ عَنْ أَبِي عُثْمَانَ، قَالَ: لَمْ يَبْق مَعَ النَّبِيِّج فِي بَعْضِ تِلْكَ الأَيَّامِ، الَّتِي قَاتَلَ فِيهِنَّ رَسُولُ اللهِج، غَيْرُ طَلْحَةَ وَسَعْدِ، عَنْ حَدِيثِهِمَا» [۲٩۲].

یعنی: «ابو عثمانسگوید: سعد و طلحه به من گفتند: در بعضى از جنگ‌ها به جز طلحه و سعد بن وقاصبکسى با پیغمبر جنمانده بود».

۱۵۶۴- حدیث: «جَابِرٍس قَالَ: قَالَ النَّبِيُّج: مَنْ يَأْتِينِي بِخَبَرِ الْقَوْمِ يَوْمَ الأَحْزَابِ قَالَ الزُّبَيْرُ: أَنَا ثُمَّ قَالَ: مَنْ يَأْتِينِي بِخَبَرِ الْقَوْمِ قَالَ الزُّبَيْرُ: أَنا فَقَالَ النَّبِيُّج: إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ حَوَارِيًّا، وَحَوَارِيَّ الزُّبَيْرُ» [۲٩۳].

یعنی: «جابرسگوید: (در جنگ احزاب که بنى‌قریظه نقض پیمان با پیغمبر جکرده و با احزاب همدست شده بودند، وضع مسلمانان به خطر افتاده بود) پیغمبر جگفت: چه کسى مى‌تواند خبر بنى قریظه را برایم بیاورد؟ زبیر گفت: من خبر آنان را مى‌آورم، باز پیغمبر جگفت: چه کسى خبر بنى قریظه را برایم مى‌آورد؟ زبیر گفت: من، پیغمبر جگفت: هر پیغمبرى افراد مخصوص و نزدیک به خود و مورد اطمینان و یاور دارد، زبیر نیز از نزدیکان و یاوران من است».

۱۵۶۵- حدیث: «الزُّبَيْرِ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الزُّبَيْرِ، قَالَ: كُنْتُ، يَوْمَ الأَحْزَابِ، جُعِلْتُ أَنَا وَعُمَرُ بْنُ أَبِي سَلَمَةَ، فِي النِّسَاءِ فَنَظَرْتُ فَإِذَا أَنَا بالزُّبَيْرِ عَلَى فَرسِهِ، يَخْتَلِفُ إِلَى بَنِي قُرَيْظَةَ، مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاَثًا فَلَمَّا رَجَعْتُ قُلْتُ: يَا أَبَتِ رَأَيْتُكَ تَخْتلِفُ، قَالَ: أَوَ هَلْ رَأيْتَنِي يَا بُنيّ قُلْتُ: نَعَمْ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللهِج قَالَ: مَنْ يَأْتِ بَنِي قُرَيْظَةَ فَيَأتِينِي بِخَبَرِهِمْ فَانْطَلَقْتُ، فَلَمَّا رجَعْتُ جَمَعَ لِي رَسُولُ اللهِج أَبَوَيْهِ، فَقَالَ: فِدَاكَ أَبِي وَأُمِّي» [۲٩۴].

یعنی: «عبدالله بن زبیربگوید: من و عمر پسر ابى سلمه در روز جنگ احزاب (خندق) در بین زن‌ها بودیم (چون عبدالله بچه‌اى چهار ساله بود) دیدم که زبیر سوار بر اسبش شده است، دو یا سه دفعه به نزد بنى قریظه رفت و برگشت، وقتى که برگشتم به پدرم (زبیر) گفتم: اى پدر! شما را مى‌دیدم که رفت و آمد مى‌کردى؟ پدرم گفت: پسرم مگر مرا دیدى؟ گفتم: بلى. پدرم گفت: پیغمبر جگفت: چه کسى مى‌تواند پیش بنى قریظه برود، خبر آنان را برایم بیاورد؟ من‌هم رفتم وقتى که به نزد پیغمبر جبرگشتم، پیغمبر جپدر و مادرش را هر دو فداى من نمود».

[۲٩۲] أخرجه البخاري في: ۶۲ كتاب فضائل أصحاب النّبيّ: ۱۴ باب ذكر طلحة بن عبيدالله. [۲٩۳] أخرجه البخاري في: ۵۶ كتاب الجهاد والسير: ۴۰ باب فضل الطليعة. [۲٩۴] أخرجه البخاري في: ۶۲ كتاب فضائل أصحاب النّبيّ: ۱۳ باب مناقب الزُّبير بن العوام.