باب ۱: وقت قربانى
بسم الله الرحمن الرحيم
۱۲۸۰-حدیث: «جُنْدَبٍ، قَالَ: صَلَّى النَّبِيُّج، يَوْمَ النَّحْرِ ثُمَّ خَطَبَ ثُمَّ ذَبَحَ، فَقَالَ: مَنْ ذَبَحَ قَبْلَ أَنْ يُصَلِّيَ فَلْيَذْبَحْ أُخْرَى مَكَانَهَا، وَمَنْ لَمْ يَذْبَحْ فَلْيذْبَحْ بِاسْمِ اللهِ» [۱].
یعنی: «جندبسگوید: پیغمبر جروز عید قربان نماز خواند و بعد از آن، خطبه عید را ایراد کرد و بعد قربانى کرد و فرمود: هر کسى که قبل از خواندن نماز عید قربانى کند باید (بعد از نماز عید) حیوان دیگرى را به جاى آن قربانى کند، و کسى که قبل از نماز عید حیوانى را سر نبریده باشد، باید بعد از نماز عید با نام خدا قربانى کند».
(در مورد اینکه قربانى فرض است یا سنّت، علماى اسلام اختلاف نظر دارند، جمهور علماء و اصحاب و امام شافعى عقیده دارند که قربانى براى فقیر و ثروتمند سنّت است و فرض نیست، همچنین امام شافعى معتقد است وقت قربانى با طلوع خورشید و گذشتن زمانى به اندازه خواندن نماز عید و دو خطبه در روز عید فرا مىرسد و تا سه روز بعد از عید ادامه دارد. در این فاصله زمانى قربانى جایز است، خواه امام نماز عید را خوانده باشد یاخیر وخواه شخصى که قربانى مىکند خود نماز خوانده باشد یا خیر) [۲].
۱۲۸۱-حدیث: «الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ، قَالَ: ضَحَّى خَالٌ لِي، يُقَالُ لَهُ أَبُو بُرْدَةَ، قَبْلَ الصَّلاَةِ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِج: شَاتُكَ شَاةُ لَحْمٍ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ إِنَّ عِنْدِي دَاجِنًا جَذَعَةً مِنَ الْمَعَزِ قَالَ: اذْبَحْهَا، وَلَنْ تَصْلُحَ لِغَيْرِكَ ثُمَّ قَالَ: مَنْ ذَبَحَ قَبْلَ الصَّلاَةِ فَإِنَّمَا يَذْبَحُ لِنَفْسِهِ، وَمَنْ ذَبَحَ بَعْدَ الصَّلاَةِ فَقَدْ تَمَّ نُسُكُهُ وَأَصَابَ سُنَّةَ الْمُسْلِمِينَ» [۳].
یعنی: «براء بن عازبسگوید: داییم که به ابو برده معروف بود قبل از نماز عید، قربانى کرد، پیغمبر جبه او گفت: گوسفندى را که سر بریدهاى (قربانى محسوب نمىشود بلکه) گوسفند کباب و قصابى است، (داییم) گفت: اى رسول خدا! من تنها یک بز دارم (که سن آن کمتر از سه سال است) پیغمبر گفت: آن را قربانى کن! و این تنها براى شما جایز است و براى دیگـران جایز نیسـت، سپس پیغمبر جگفت: کسى که قبل از نماز عید حیوانى را سر ببرد (به عنوان قربانى محسوب نیست) بلکه به عنوان حیوانى که براى قصابى و استفاده از گوشت آن ذبح مىشود به حساب مىآید، ولى کسى که قربانى خود را بعد از خواندن نماز عید سر ببرد برابر سنّت و روش مسلمانان عمل کرده است».
«داجن: حیوان اهلى است . جذعة: بزى است که سن آن کمتر از سه سال باشد».
۱۲۸۲-حدیث: «أَنَسٍس قَالَ: قَالَ النَّبِيُّج: مَنْ ذَبَحَ قَبْلَ الصَّلاَةِ فَلْيُعِدْ فَقَامَ رَجُلٌ، فَقَالَ: هذَا يَوْمٌ يُشْتَهى فِيهِ اللَّحْمُ وَذَكَرَ مِنْ جِيرَانِهِ فَكَأَنَّ النَّبِيَّج صَدَّقَهُ قَالَ: وَعِنْدِي جَذَعَةٌ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ شَاتَيْ لَحْمٍ، فَرَخَّصَ لَهُ النَّبِيُّج فَلاَ أَدْرِي أَبَلَغَتِ الرُّخْصَةُ مَنْ سِوَاهُ، أَمْ لاَ» [۴].
یعنی: «انسسگوید: پیغمبر جگفت: کسى که قبل از نماز عید حیوانى را ذبح کند، باید بعد از نماز عید مجددآ قربانى کند، مردى بلند شد و گفت: اى رسول خدا! امروز روزى است که مردم در آن آرزوى گوشت دارند، آن مرد نیاز و اشتیاق همسایههاى خود را به خوردن گوشت براى پیغمبر جبیان کرد، چنین به نظر مىرسید که پیغمبر جگفتههاى او را تأیید مىکند، آن مرد گفت: اى رسول خدا! بزى دارم که عمر آن کمتر از سه سال است که به نزد من از دو گوسفند چاق بهتر است، پیغمبر به او اجازه داد تا آن را قربانى کند. نمىدانم این اجازه پیغمبر جتنها خاص او بود، یا دیگران هم اجازه دارند که بز کمتر از سه سال را قربانى کنند».
۱۲۸۳- حدیث: «عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍس، أَنَّ النَّبِيَّج أَعْطَاهُ غَنَمًا يَقْسِمُهَا عَلَى صَحَابَتِهِ، فَبَقِيَ عَتُودٌ، فَذَكَرَهُ لِلنَّبِيِّج، فَقَالَ: ضَحِّ أَنْتَ» [۵].
یعنی: «عقبه بن عامرسگوید: پیغمبر جچند حیوانى را به او داد تا آنها را در بین اصحاب تقسیم کند، عقبه هم آنها را تقسیم کرد. یک بزغالهاى باقى مانده بود، موضوع را به پیغمبر جخبر داد، پیغمبر جفرمود: شما هم این بزغاله را قربانى کن».
«عتود:بزغالهاى است که سن آن یک سال باشد».
[۱] أخرجه البخاري في: ۱۳ كتاب العيدين: ۲۳ باب كلام الإمام والناس في خطبة العيد. [۲] شرح نووى بر مسلم: ج ۱۳، ص: ۱۱۰. [۳] أخرجه البخاري في: ٧۳ كتاب الأضاحي: ۸ باب قول النّبيّ لأبي بردة ضحّ بالجذع من المعز. [۴] أخرجه البخاري في: ۱۳ كتاب العيدين: ۵ باب الأكل يوم النحر. [۵] أخرجه البخاري في: ۴۰ كتاب الوكالة: ۱ باب وكالة الشريکِ الشريکَ في القسمة وغيرها