باب ۳۳: وصل کردن مو به موهاى سر، خالکوبى بدن، کندن موهاى ابرو، باریک کردن آن، فاصله انداختن در بین دندانها (به وسیله باریک نمودن آنان) تغییر دادن فطرت خدایى مىباشند و حرام هستند
۱۳٧۵- حدیث: «أَسْمَاءَل قَالَتْ: سَأَلَتِ امْرَأَةٌ النَّبِيَّج، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللهِ إِنْ ابْنَتِي أَصَابَتْهَا الْحَصْبَةُ فَامَّرَقَ شَعْرُهَا، وَإِنِّي زَوَّجْتُهَا؛ أَفَأَصِلُ فِيهِ فَقَالَ: لَعَنَ اللهُ الْوَاصِلَةَ وَالْمَوْصولَةَ» [٩٩].
یعنی: «اسماءل(دختر ابو بکر صدیق) گوید: زنى از پیغمبر جپرسید که موهاى سر دخترم در اثر ابتلا به مرض حصـبه ریزش کرده، اکنون هم او را شوهر دادهام اجازه دارم موهاى اضافى به موهاى باقیمانده سرش وصل نمایم، (تا موهایش بلند و پر پشت جلوهگر شود)؟ پیغمبر جفرمود: هم کسانى که موها را وصل مىکنند و هم کسانى که این موها به سرشان وصل مىشود، از جانب خداوند لعن و نفرین شده مىباشند».
«امرق: اصلش انمرق از مروق به معنى ریزش مو است».
۱۳٧۶- حدیث: «عَائِشَةَل أَنَّ امْرَأَةً مِنَ الأَنْصَارِ زَوَّجَتِ ابْنَتَهَا، فَتَمَعَّطَ شَعَرُ رَأْسِهَا فَجَاءَتْ إِلَى النَّبِيِّج، فَذَكَرَتْ ذَلِكَ لَهُ؛ فَقَالَتْ: إِنَّ زَوْجَهَا أَمَرَني أَنْ أَصِلَ فِي شَعَرِهَا، فَقَالَ: لاَ، إِنَّهُ قَدْ لُعِنَ الْمُوصِلاَتُ» [۱۰۰].
یعنی: «عایشهلگوید: یک زن انصارى دخترش را شوهر داد، و مریض شد و موهاى سرش ریزش نمود، به نزد پیغمبر جآمد و جریان را به او خبر داد و گفت: شوهرش به من گفته که موى اضافى به موهاى باقیماندهاش وصل نمایم، پیغمبر جگفت: این کار را مکن، چون زنانى که این کار را انجام مىدهند ملعون هستند».
۱۳٧٧- حدیث: «عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍس قَالَ: لَعَنَ اللهُ الْوَاشِمَاتِ، وَالْمُوتَشِمَاتِ، وَالْمُتَنَمِّصَاتِ وَالْمُتَفَلِّجَاتِ لِلْحُسْنِ، الْمُغَيِّرَاتِ خَلْقَ اللهِ فَبَلَغَ ذَلِكَ امْرَأَةً مِنْ بَنِي أَسَدٍ، يُقَالُ لَهَا أُمُّ يَعْقُوبٍ فَجَاءَتْ، فَقَالَتْ: إِنَّهُ بَلَغَنِي أَنَّكَ لَعَنْتَ كَيْتَ وَكَيْتَ فَقَالَ: وَمَا لِي لاَ أَلْعَنُ مَنْ لَعَنَ رَسُولُ اللهِج، وَمَنْ هُوَ فِي كِتَابِ اللهِ فَقَالَتْ: لَقَدْ قَرَأْتُ مَا بَيْنَ اللَّوْحَيْنِ فَمَا وَجَدْتُ فِيهِ مَا تَقُولُ فَقَالَ: لَئِنْ كُنْتِ قَرَأْتِيهِ، لَقَدْ وَجَدْتِيهِ أَمَا قَرَأْتِ:﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ...﴾[الحشر: ٧]. قَالَتْ: بَلَى قَالَ: فَإِنَّهُ قَدْ نَهى عَنْهُ قَالَتْ: فَإِنِّي أَرَى أَهْلَكَ يَفْعَلُونَهُ قَالَ: فَاذْهَبِي، فَانْظُرِي فَذَهَبَتْ فَنَظَرَتْ، فَلَمْ تَرَ مِنْ حَاجَتِهَا شَيْئًا فَقَالَ: لَوْ كَانَتْ كَذَلِكَ مَا جَامَعَتْنَا» [۱۰۱].
یعنی: «عبدالله بن مسعودسگوید: خداوند لعن نموده است زنانى را که خال را در بدن دیگران مىکوبند و زنانى را که خال در بدنشان کوبیده مىشود، و همچنین لعن نموده است زنانى را که موهاى ابروى خود را بر مىدارند، و آن را باریک مىکنند، زنانى که به خاطر زیبایى و جوان نشان دادن خود، دندانهاى جلویى را از هم جدا مىکنند، و آنها را باریک مىنمایند، و زنانى که فطرت و خلقت خدایى را تغییر مىدهند. این موضوع به گوش زنى از طایفه بن اسد که به امّ یعقوب مشهور بود رسید، آن زن به نزد عبدالله بن مسعودسآمد، گفت: شنیدهام که شما زنانى را که فلان کار و فلان کار را مىکنند، لعن کردهاى؟ ابن مسعود در جوابش گفت: چرا لعن نکنم کسانى را که رسول خدا جآنان را لعن کرده است، و در کتاب خدا هم لعن شدهاند؟! آن زن گفت: من تمام قرآن را خواندهام آنچه را که شما مىگویى ندیدهام؟ ابن مسعود گفت: اگر تمام قرآن را خوانده باشى حتماً این را دیدهاى، مگر نخواندهاى که خداوند مىفرماید: (آنچه محمّد به شما دستور مىدهد انجام دهید، و از آنچه که شما را از آن برحذر مىدارد، پرهیز نمائید) آن زن گفت: بلى، این آیه را خواندهام، ابن مسعود گفت: پس پیغمبر جاز آن کارها منع کرده است و کسانى که آنها را انجام مىدهند ملعون دانسته است، آن زن گفت: عقیده دارم که همسر شما هم این کارها را انجام مىدهد، ابن مسعود گفت: شما برو نگاه کن (آیا زنم هیچیک از این کارها را انجام داده است؟) آن زن رفت و نگاه کرد، ولى هیچیک از این کارها را بر زن ابن مسعود ندید، ابن مسعود گفت: اگر زنم اهل چنین کارهایى مىبود، با او زندگى نمىکردم، و او را طلاق مىدادم».
۱۳٧۸- حدیث: «مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَس عَنْ حُمَيْدٍ ابْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ، أَنَّهُ سَمِعَ مُعَاوِيَةَ بْنَ أَبِي سُفْيَانَ، عَامَ حَجَّ، عَلَى الْمِنْبَرِ، فَتَنَاوَلَ قُصَّةً مِنْ شَعَرٍ، وَكَانَتْ فِي يَدَيْ حَرَسِيٍّ فَقَالَ: يَا أَهْلَ الْمَدِينَةِ أَيْنَ عُلَمَاؤُكُمْ سَمِعْتُ النَّبِيَّج، يَنْهى عَنْ مِثْلِ هذِهِ، وَيَقُولُ: إِنَّمَا هَلَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ حِينَ اتَّخَذَهَا نِسَاؤُهُمْ» [۱۰۲].
یعنی: «حمید بن عبدالرحمنسگوید: شنیدم معاویه بن ابى سفیان در سالى که امیر حج بود یک دسته مو را از دست یک پاسبان گرفت، بر بالاى منبر آن را به مردم نشان داد گفت: اى اهل مدینه! علماى شما کجا هستند؟! (چرا باید به مردم اجازه دهند که چنین کارهایى را انجام دهند؟) شنیدم، که پیغمبر جاز این دسته موها (که براى وصل به موى زنان است) نهى مىکرد، مىگفت: بنىاسرائیل به خاطر این از بین رفتند که زنهایشان مرتکب چنین اعمالى مىشدند».
(برابر احادیث فوق کسانى که مو بر موى دیگران وصل مىکنند و یا شغلشان ساختن کلاهگیس است وهمچنین کسانى که اجازه مىدهند مو به موى سرشان وصل شود، و یا کلاهگیس بر سر مىگذارند مرتکب کار حرامى شدهاند، همچنین کسانى که خال بر بدن دیگران مىکوبند، و یا اجازه مىدهند بر بدنشان کوبیده شود، مورد لعن خداوندى قرار دارند، و کسانى که در بدنشان آثار خالکوبى وجود دارد، مادام امکان داشته باشد، باید این آثار را از بدن خود پاک کنند، هر چند این کار نیاز به عمل جراحى هم داشته باشد، و زنهایى که موى ابرو، وپیشانى دیگران را بر مىدارند، و همچنین زنانى که موهاى ابرو و پیشانى آنان برداشته مىشود، ملعون هستند. امّا برداشتن موهاى ریش و سبیل زنان حرام نیست، بلکه مستحب هم مىباشد) [۱۰۳].
[٩٩] أخرجه البخاري في: ٧۸ كتاب اللّباس: ۸۵ باب الموصولة. [۱۰۰] أخرجه البخاري في: ۶٧ كتاب النُّكاح: ٩۴ باب لاتطيع المرأة زوجها في معصيّة. [۱۰۱] أخرجه البخاري في: ۶۵ كتاب التفسير: ۵٩ سورة الحشر: ۴ باب ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ ...﴾[الحشر: ٧]. [۱۰۲] أخرجه البخاري في: ۶۰ كتاب الأنبياء: ۵۴ باب حدّثنا أبو اليمان. [۱۰۳] شرح نووى بر مسلم: ج ۱۴، ص: ۱۰۶.