باب ۲: استفاده از ظرفهاى طلا و نقره براى مرد و زن حرام است، و انگشتر طلا لباس حریر براى مرد حرام مىباشند، ولى براى زن حلال هستند، و مقدار حریرى که به صورت نقش در لباس مرد مىباشد بشرط اینکه اندازه آن از چهار انگشت بیشتر نباشد، بلامانع است
۱۳۳۸-حدیث: «الْبَرَاءِس، قَالَ: أَمَرَنَا رَسُولُ اللهِج، بِسَبْعٍ وَنَهَانَا عَنْ سَبْعِ: أَمَرَنَا بِعِيَادَةِ الْمَرِيضِ، وَاتِّبَاعِ الْجِنَازَةِ، وَتَشْمِيتِ الْعَاطِسِ، وَإِجَابَةِ الدَّاعِي، وَإِفْشَاءِ السَّلاَمِ، وَنَصْرِ الْمَظْلُومِ، وَإِبْرَارِ الْمُقْسِمِ؛ وَنَهَانَا عَنْ خَوَاتِيمِ الذَّهَبِ، وَعَنِ الشُّرْبِ فِي الْفِضَّةِ، أَوْ قَالَ: آنِيَةِ الْفِضَّةِ، وَعَنِ الْمَيَاثِرِ وَالْقَسِّيِّ، وَعَنْ لُبْسِ الْحَرِيرِ وَالدِّيبَاجِ وَالإِسْتَبْرَقِ» [۶۰].
یعنی: «براءسگوید: رسول خدا جبه انجام دادن هفت چیز به ما دستور داده است، و از هفت چیز ما را منع کرده است، به عیادت از مریض، تشییع جنازه، گفتن (یرحمک الله) به کسى که عطسه مىکند، قبول دعوت در مجلس عروسى، عمومیت دادن به سلام بر آشنا و غیر آشنا، کمک کردن به انسان مظلوم، و انجام دادن کارى که بر آن قسم خورده شده باشد، (بشرط اینکه مکروه یا حرام نباشد) به ما دستور داده است. از انگشتر طلا، و نوشیدن آب در ظرف نقره، و از روپوش حریر براى تشک زین، از لباسى که مخلوط از کتان و حریر باشد، از پوشیدن لباس حریر چه ضخیم و چه نازک باشد ما را منع کرده است».
«مياثر: جمع میثره است به معنى روپوش زین است که از حریر باشد. قسی : پارچهاى است که از پنبه و ابریشم مخلوط درست شده باشد. دیباج: حریر کلفت و ضخیم است . استبرق: حریر نازک است».
۱۳۳٩- حدیث: «حُذَيْفَةَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى، أَنَّهُمْ كَانُوا عِنْدَ حُذَيْفَةَ، فَاسْتَسْقَى، فَسَقَاهُ مَجُوسِيٌّ فَلَمَّا وَضَعَ الْقَدَحَ فِي يَدِهِ رَمَاهُ بِهِ، وَقَالَ: لَوْلاَ أَنِّي نَهَيْتُهُ غَيْرَ مَرَّةٍ وَلاَ مَرَّتَيْنِ كَأَنَّهُ يَقُولُ لَمْ أَفْعَلْ هذَا وَلكِنِّي سَمِعْتُ النَّبِيَّج يَقُولُ لاَ تَلْبَسُوا الْحَرِيرَ وَلاَ الدِّيبَاجَ وَلاَ تَشْرَبُوا فِي آنِيَةِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، وَلاَ تَأْكُلُوا فِي صِحَافِهَا، فَإِنَّهَا لَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَنَا فِي الآخِرَةِ» [۶۱].
یعنی: «عبدالرحمن بن ابى لیلىسگوید: پیش حذیفه بودم، درخواست آب کرد، یک نفر مجوسى برایش آب آورد، وقتى که پیاله را به حذیفه داد، حذیفه آن را به او پس داد (چون پیاله از طلا یا نقره بود)، گفت: اگر چندین بار پیغمبر جما را (از خوردن آب در ظرف طلا و نقره) منع نمىکرد، من آن را به او برنمىگردانیدم، ولى شنیدم که پیامبر جمىگفت: لباس حریر و دیباج نپوشید، در ظرف طلا و نقره آب ننوشید، در کاسه طلا و نقره غذا نخورید، حریر، طلا و نقره در دنیا مال کافران است، در قیامت مخصوص ما مسلمانان مىباشد».
۱۳۴۰-حدیث: «عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَب أَنَّ عَمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَأَى حُلَّةَ سِيَرَاءَ عِنْدَ بَابِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ لَوِ اشْتَرَيْتَ هذِهِ فَلَبِسْتَهَا يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَلِلْوَفْدِ إِذَا قَدِمُوا عَلَيْكَ فَقَالَ رَسُولُ اللهِج: إِنَّمَا يَلْبَسُ هذِهِ مَنْ لاَ خَلاَقَ لَهُ فِي الآخِرَةِ ثُمَّ جَاءَتْ رَسُولَ اللهِج، مِنْهَا حُلَلٌ فَأَعْطَى عُمَرَ ابْنَ الْخَطَّابِس مِنْهَا حُلَّةً فَقَالَ عُمَرُ: يَا رَسُولَ اللهِ كَسَوْتَنِيَهَا، وَقَدْ قُلْتَ فِي حُلَّةِ عُطَارِدٍ مَا قُلْتَ قَالَ رَسُولُ اللهِج إِنِّي لَمْ أَكْسُكَهَا لِتَلْبَسَهَا فَكَسَاهَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِس، أَخًا لَهُ، بِمَكَّةَ، مُشْرِكًا» [۶۲].
یعنی: «عبدالله بن عمر گوید: عمر بن خطاب عباى حریرى را نزد در مسجد دید، گفت: اى رسول خدا! کاش آن را مىخریدید، و در روزهاى جمعه و روزهایى که با نماینده ملّتهاى دیگر ملاقات دارید، آن را مىپوشیدید، پیغمبر جگفت : کسانى این لباس را مىپوشند که هیچ سهمى در قیامت نداشته باشند، بعد از مدّتى چندتا عباى حریر براى پیغمبر آوردند، پیغمبر جیکى از آنها را به عمر داد، عمر به پیغمبر جگفت: چطور آن را به من مىدهى، در حالى که مىدانم در مورد عباى حریر عطارد (پسر حاجب پسر زراره) چه گفتى؟ (یعنى پوشیدن آن را تحریم نمودى)، پیغمبر گفت: من آن را به تو ندادم که آن را بپوشى . بعداً عمر آن را به برادرش در مکه که مشرک بود، بخشید».
۱۳۴۱- حدیث: «عُمَرَس عَنْ أَبِي عُثْمَانَ النّهْدِيِّ، قَالَ: أَتَانَا كِتَابُ عُمَرَ مَع عُتْبَةَ بْنِ فَرْقَدٍ، بِأَذْرَبِيجَانَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِج، نَهى عَنِ الْحَرِيرِ إِلاَّ هكَذَا؛ وَأَشَارَ بِإِصْبَعَيْهِ اللَّتَيْنِ تَلِيَانِ الإِبْهَامَ، قَالَ: فِيمَا عَلِمْنَا، أَنَّهُ يَعْنِي الأَعْلاَمَ» [۶۳].
یعنی: «ابوعثمان نهدىسگوید: نامهاى از عمر به وسیله عتبه ابن فرقد در آذربایجان به ما رسید، که نوشته بود: پیغمبر ما را از پوشیدن حریر منع نموده است، مگر اینکه به این اندازه باشد، و با دو انگشت سبابه و وسطى خود اشاره کرد، و با انگشتانش نشان داد که اگر حریر لباس به اندازه دو انگشت باشد، و به منظور نقش و حاشیه لباس به کار گرفته شده باشد، بلا مانع است».
۱۳۴۲-حدیث: « عَلِيٍّس، قَالَ: أَهْدَى إِلَيَّ النَّبِيُّج، حُلَّةَ سِيَرَاءَ فَلَبِسْتُهَا، فَرَأَيْتُ الْغَضَبَ فِي وَجْهِهِ، فَشَقَقْتُهَا بَيْنَ نِسَائِي» [۶۴].
یعنی: «علىسگوید: پیغمبر جعباى حریرى به من بخشید، و من هم آن را پوشیدم، از قیافهاش فهمیدم که عصبانى است، به همین خاطر آن را بین زنهایم تقسیم کردم».
۱۳۴۳-حدیث: « أَنَسِ بْنِ مَالِكٍس عَنِ النَّبِيِّج، قَالَ: مَنْ لَبِسَ الْحَرِيرَ فِي الدُّنْيَا فَلَنْ يَلْبَسَهُ فِي الآخِرَةِ» [۶۵].
یعنی: «انس بن مالکسگوید: پیغمبر جگفت: هر کس در دنیا حریر بپوشد در قیامت از پوشیدن آن محروم مىماند».
۱۳۴۴- حدیث: «عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍس قَالَ: أُهْدِيَ إِلَى النَّبِيِّج فَرُّوجُ حَرِيرٍ، فَلَبِسَهُ فَصَلّى فِيهِ، ثُمَّ انْصَرَفَ فَنَزَعَهُ نَزْعًا شَدِيدًا كَالْكَارِهِ لَهُ وَقَالَ: لاَ يَنْبَغِي هذَا لِلْمُتَّقِينَ» [۶۶].
یعنی: «عقبه بن عامرسگوید: یک پالتوى حریر را به عنوان هدیه براى پیغمبر جآوردند، پیغمبر جآن را پوشید و با آن نماز خواند، سپس پیغمبر جبرگشت و آن را با عجله از تن درآورد مثل اینکه از پوشیدن آن ناراحت بود، گفت: سزاوار نیست که انسانهاى پرهیزکار حریر را بپوشند».
«فرُّوج: پالتو است».
[۶۰] أخرجه البخاري في: ٧۴ كتاب الأشربة: ۲۸ باب آنية الفضّة. [۶۱] أخرجه البخاري في: ٧۰ كتاب الأطعمة: ۲٩ باب الأكل في إناء مفضّض. [۶۲] أخرجه البخاري في: ۱۱ كتاب الجمعة: ٧ باب يلبس أحسن ما يجد. [۶۳] أخرجه البخاري في: ٧٧ كتاب اللّباس: ۲۵ باب لبس الحرير وافتراشه للرجال وقدر ما يجوز منه. [۶۴] أخرجه البخاري في: ۵۱ كتاب الهبة: ۲٧ باب هدية ما يكره لبسه. [۶۵] أخرجه البخاري في: ٧٧ كتاب اللّباس: ۲۵ باب لبس الحرير وافتراشه للرجال وقدر ما يجوز منه. [۶۶] أخرجه البخاري في: ۸ كتاب الصلاة: ۱۶ باب من صلّى في فرُّوج حرير ثمّ نزعه.