باب ۳۵: در مورد علم پیغمبر جو خوف شدید او از خداوند
۱۵۱۸- حدیث: «عَائِشَةَل قَالَتْ: صَنَعَ النَّبِيُّج شَيْئًا، فَرَخَّصَ فِيهِ فَتَنَزَّهَ عَنْهُ قَوْمٌ، فَبَلَغَ ذلِكَ النَّبِيَّج، فَخَطَبَ، فَحَمِدَ اللهَ، ثُمَّ قَالَ: مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَتَنَزَّهُونَ عَنِ الشَّيْءِ أَصْنَعُهُ فَوَاللهِ إِنِّي لأَعْلَمُهُمْ بِاللهِ، وَأَشَدُّهُمْ لَهُ خَشْيَةً» [۲۴۸].
یعنی: «عایشهلگوید: پیغمبر جکارى را انجام داد و به دیگران هم اجازه داد تا آن را انجام دهند، ولى عدّهاى از انجام آن پرهیز نمودند، وقتى از جریان آگاه شد، خطبهاى خواند و خداوند را سپاس کرد و گفت: به چه دلیل عدّهاى از کارى پرهیز مىنمایند که من آن را انجام مىدهم؟! قسم به خدا من از همه آنها به خدا عالمتر هستم و خدا را بهتر از ایشان مىشناسم، و از همه شما بیشتر از خدا مىترسم».
[۲۴۸] أخرجه البخاري في: ٧۸ كتاب الأدب: ٧۲ باب من لم يواجه الناس بالعتاب.