باب ۳۳: فضائل عبداللهبن سلام
۱۶۱۴- حدیث: « سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍس قَالَ: مَا سَمِعْتُ النَّبِيَّج يَقُولُ لأَحَدٍ يَمْشِي عَلَى الأَرْضِ إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِلاَّ لِعَبْدِ اللهِ بْنِ سَلاَمٍ قَالَ: وَفِيهِ نَزَلَتْ هذِهِ الآيَةُ: ﴿...بِهِۦ وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ...﴾[الأحقاف: ۱۰]» [۳۴۴].
یعنی: «سعد بن وقاصسگوید: هرگز از پیغمبر جنشنیدم که نسبت به کسى که در حال حیات باشد، بگوید این شخص از اهل بهشت است، به جز عبدالله بن سلام. سعد گفت: این آیه سوره احقاف درباره عبدالله بن سلام نازل شده است که مىفرماید: (یک نفر از بنى اسرائیل به عنوان شاهد بر حقّانیت قرآن گواهى داد ولى شما از روى غرور آن را قبول نکردید)».
۱۶۱۵- حدیث: «عَبْدِ اللهِ بْنِ سَلاَمٍ عَنْ قَيْسِ بْنِ عُبَادٍس قَالَ: كُنْتُ جَالِسًا فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ، فَدَخَلَ رَجُلٌ عَلَى وَجْهِهِ أَثَرُ الْخُشُوعِ فَقَالُوا: هذَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ، تَجَوَّزَ فِيهِمَا، ثُمَّ خَرَجَ وَتَبِعْتُهُ، فَقُلْتُ: إِنَّكَ حِينَ دَخَلْتَ الْمَسْجِدَ، قَالُوا: هذَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ قَالَ: وَاللهِ مَا يَنْبَغِي لأَحَدٍ أَنْ يَقُولَ مَا لاَ يَعْلَمُ وَسَأُحَدِّثُكَ لِمَ ذَاكَ رَأَيْتُ رُؤْيَا عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّج، فَقَصَصْتُهَا عَلَيْهِ وَرَأَيْتُ كَأَّنِّي فِي رَوْضَةٍ (ذَكَرَ مِنْ سَعَتِهَا وَخُضْرَتِهَا) وَسْطَهَا عَمُودٌ مِنْ حَدِيدٍ، أَسْفلُهُ فِي الأَرْضِ وَأَعْلاَهُ فِي السَمَاءِ فِي أَعْلاَهُ عُرْوَةٌ، فَقِيلَ لَهُ ارْقَهْ قُلْتُ لاَ أَسْتَطِيعُ فَأَتَانِي مِنْصَفٌ فَرَفَعَ ثِيَابِي مِنْ خَلْفِي فَرَقِيتُ، حَتَّى كُنْتُ فِي أَعْلاَهَا فَأَخَذْتُ بِالْعُرْوَةِ فَقِيلَ لَهُ: اسْتَمْسِكْ فَاسْتَيْقَظْتُ، وَإِنَّهَا لَفِي يَدِي فَقَصَصْتهَا عَلَى النَّبِيِّج، فَقَالَ: تِلْكَ الرَّوْضَةُ الإِسْلاَمُ، وَذَلِكَ الْعَمُودُ عَمُودُ الإِسْلاَمِ، وِتِلْكَ الْعُرْوَةُ عُرْوَةُ الوُثْقى فَأَنْتَ عَلَى الإِسْلاَمِ حَتَّى تَمُوتَ وَذَاكَ الرَّجُلُ عَبْدُ اللهِ بْنُ سَلاَمٍ» [۳۴۵].
یعنی: «قیس بن عبادسگوید: من در مسجد مدینه نشسته بودم، یک نفر به مسجد آمد که آثار فروتنى و تقوا در سیمایش نمایان بود، مردم گفتند: این شخص از اهل بهشت است، دو رکعت نماز کوتاه خواند و بیرون رفت، به دنبالش رفتم، به او گفتم: وقتى که به مسجد آمدى مردم گفتند این مرد از اهل بهشت است، آن مرد گفت: به خدا قسم هیچ کس حق ندارد چیزى را که نمىداند بگوید، برایت بیان مىکنم که چرا چنین گفتهاند، من در زمان پیغمبر جخوابى دیدم، آن را براى پیغمبرجبازگو کردم، در خواب دیدم که در باغچهاى هستم بسیار وسیع و سرسبز، در وسط آن یک ستون آهن وجود دارد که پایهاش در زمین و سر آن در آسمان است، ریسمانى بر سر آن بسته شده است، به من گفتند: از این ستون آهن بالا برو، گفتم: نمىتوانم، یک نفر خادم را آوردند لباسهایم را از طرف پشت به بالا کشید، آنگاه از ستون آهنى بالا رفتم تا اینکه در بالاى آن قرار گرفتم، آن ریسمان را به دست گرفتم، به من گفتند: آن را محکم بگیرید، در اثنائی که این ریسمان را به دست گرفته بودم بیدار شدم، آن را براى پیغمبر جبیان نمودم فرمود: این باغچه اسلام است، این ستون اصول و پایههاى اسلام است، این ریسمان محکم نشانه آن است که شما تا مىمیرى بر دین اسلام محکم و استوار باقى هستى، این مرد عبدالله بن سلام بود. (احتمال دارد جمله اخیر از کلام عبدالله بن سلام باشد که خود را معرفى کرده است یا از کلام راوى باشد)».
[۳۴۴] أخرجه البخاري في: ۶۳ كتاب مناقب الأنصار: ۱٩ باب مناقب عبدالله بن سلام. [۳۴۵] أخرجه البخاري في: ۶۳ كتاب مناقب الأنصار: ۱٩ باب مناقب عبدالله بن سلام.