باب ٧: اجازه خواستن براى وارد شدن به منزل دیگران
۱۳٩۱- حدیث: «أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّس قَالَ: كُنْتُ فِي مَجْلِسٍ مِنْ مَجَالِسِ الأَنْصَارِ إِذْ جَاءَ أَبُو مُوسى كَأَنَّهُ مَذْعُورٌ فَقَالَ: اسْتَأْذَنْتُ عَلَى عُمَرَ ثَلاَثًا، فَلَمْ يُؤْذَنْ لِي، فَرَجَعْتُ فَقَالَ: مَا مَنَعَكَ قُلْتُ: اسْتَأْذَنْتُ ثَلاَثًا فَلَمْ يُؤْذَنْ لِي، فَرَجَعْتُ وَقَالَ رَسُولُ اللهِج: إِذَا اسْتَأْذَنَ أَحَدُكُمْ ثَلاَثًا، فَلَمْ يُؤْذَنْ لَهُ فَلْيَرْجِعْ فَقَالَ: وَاللهِ لَتُقِيمَنَّ عَلَيْهِ بِبَيِّنَةٍ أَمِنْكُمْ أَحَدٌ سَمِعَهُ مِنَ النَّبِيِّج فَقَالَ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ: وَاللهِ لاَ يَقُومُ مَعَكَ إِلاَّ أَصْغَرُ الْقَوْمِ، فَكُنْت أَصْغَرَ الْقَوْمِ؛ فَقُمْتُ مَعَهُ فَأَخْبَرْتُ عُمَرَ أَنَّ النَّبِيَّج قَالَ ذَلِكَ» [۱۱۶].
یعنی: «ابو سعید خدرىسگوید: در یکى از مجالس انصار نشسته بودم، ابو موسىسآمد و رنگ پریده به نظر مىرسید، گفت: سهبار از عمر کسب اجازه ورود خواستم ولى به من اجازه نداد، من هم برگشتم. بعداً عمرسبه ابو موسى گفت: چرا نیامدى؟ ابو موسى گفت: سهبار اجازه خواستم اجازه ندادى، ناچار برگشتم، چون پیغمبر جفرمود: هرگاه کسى از شما سهبار اجازه ورود خواست و به او اجازه داده نشد باید برگردد، عمر به ابو موسى گفت: قسم به خدا باید شاهدى بر صحّت روایت حدیث را از پیغمبر جحاضر کنید، رو به حضّار گفت: آیا کسى از شما این حدیث را از پیغمبرجشنیده است؟ ابى بن کعب به ابو موسى گفت: قسم به خدا به جز کوچکترین افراد این جماعت کسى دیگر حاضر نیست شهادت دهد (ابو سعید خدرى گوید:) من بلند شدم به عمر گفتم: که پیغمبر جاین حدیث را فرموده است».
[۱۱۶] أخرجه البخاري في: ٧٩ كتاب الإستئذان: ۱۳ باب التسليم والإستئذان ثلاثآ.