ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد سوم

فهرست کتاب

باب ۳۳: هیچ مرضى بدون مقررات و خواست الهى واگیر نیست، هیچ نحوست و شئامتى نیست، جغد تأثیرى ندارد، این حیوانى که شما از آن مى‌ترسى حقیقت ندارد، ستاره باران نمى‌آورد، غول وجود ندارد

باب ۳۳: هیچ مرضى بدون مقررات و خواست الهى واگیر نیست، هیچ نحوست و شئامتى نیست، جغد تأثیرى ندارد، این حیوانى که شما از آن مى‌ترسى حقیقت ندارد، ستاره باران نمى‌آورد، غول وجود ندارد

قبلاً باید بگوییم که اعراب جاهلیت عقیده داشتند که هر کسى که مریض شود بدون چون و چرا اگر کس دیگرى به او نزدیک شود به مرض او مبتلا مى‌گردد، و یا وقتى مى‌خواستند درباره کار مهمّى تصمیم بگیرند مى‌رفتند پرنده‌اى را به پرواز درمى‌آوردند و یا آهویى را فرارى مى‌دادند، اگر این پرنده یا آهو به طرف راست مى‌رفت آن را خوب مى‌دانستند و بر انجام کار مصمّم مى‌شـدند و اگر به طرف چپ مى‌رفت آن را بدشـگون و نحس به حساب مى‌آوردند، لذا از انجام آن منصرف مى‌شدند. یکى دیگر از اعتقادات دوران جاهلیت این بود که مى‌گفتند هرگاه پرنده‌اى به نام هام (جغد) بر بام کسى بنشیند و آواز بخواند، به معنى این است که صاحبخانه یا یکى از نزدیکانش مى‌میرد، یا عقیده داشتند اگر کسى بمیرد بدن یا روح او به صورت هام (جغد) تبدیل مى‌شود، یا مى‌گفتند فلان ستاره براى ما باران مى‌آورد، یا عقیده داشتند که در بیابان‌ها یک نوع شیطان بنام غول هست که به شکل‌هاى مختلف خودش را به مردم نشان مى‌دهد، مردم را گمراه مى‌کند و آنان را از بین مى‌برد و نیز معتقد بودند که در شکم انسان حیوان موذى وجود دارد همینکه گرسنه شد به هیجان در مى‌آید و اغلب صاحبش را از بین مى‌برد، عرب از این حیوان وهمى بسیار مى‌ترسیدند، پیغمبر جاین توهّمات دوران جاهلیت را باطل نمود و فرمود: هیچ مرضى بدون مقررات و خواست الهى واگیر نیست، هیچ نحوست و شئامتى نیست، جغد تأثیرى ندارد، این حیوانى که شما از آن مى‌ترسى حقیقت ندارد، ستاره باران نمى‌آورد، غول وجود ندارد.

۱۴۳۵- حدیث: «أَبِي هُرَيْرَةَس، قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِج، قَالَ: لاَ عَدْوَى وَلاَ صَفَرَ وَلاَ هَامَةَ فَقَالَ أَعْرَابِيٌّ: يَا رَسُول اللهِ فَمَا بَالُ إِبِلِي تَكُونُ فِي الرَّمْلِ كَأنَّهَا الظِّبَاءُ، فَيَأْتِي الْبَعِيرُ الأَجْرَبُ فَيَدْخُلُ بَيْنَهَا فَيُجْرِبُهَا فَقَالَ: فَمَنْ أَعْدَى الأَوَّلَ» [۱۶۳].

یعنی: «ابو هریرهسگوید: پیغمبر جگفت: هیچ مرض واگیرى (بدون اذن خدا آنطور که شما تصور مى‌کنید) وجود ندارد یا حیوان خطرناک در شکم انسان نمى‌باشد یا تأثیر جغد (و یا تبدیل مرده به جغد) حقیقت ندارد. یک نفر از اعراب بدوى گفت: اى رسول خدا! پس چرا شترم که در رمل و خاک به سر مى‌برد مانند آهو پاک و تمیز است ولى وقتى یک شتر گر مى‌آید و در آن خاک و رمل مى‌خوابد شتر من هم گر مى‌شود؟

پیغمبر جدر جواب او گفت: پس شتر اوّل را چه کسى گر نمود؟ (یعنى نباید عقیده داشت که مجرّد وجود علّت مؤثر واقعى است و تخلّف از آن دیگر ممکن نیست بلکه مؤثر و فاعل حقیقى خداست و خداوند هرگاه بخواهد علّت‌ها را بى‌اثر مى‌نماید پس نباید هیچگاه اتّکا به خدا را فراموش نمود)».

۱۴۳۶- حدیث: « أَبِي هُرَيْرَةَس قَالَ: قَالَ النَّبِيُّج: لاَ يُورِدَنَّ مُمْرِضٌ عَلَى مُصِحٍّ» [۱۶۴].

یعنی: «ابو هریرهسگوید: پیغمبر جفرمود: نباید کسى که شتر گر و مریضى دارد آن را قاطى شترهایى کند که سالم مى‌باشند».

(باید توجّه نمود که این دو حدیث بظاهر بر دو مطلب مغایر با هم دلالت مى‌نمایند ولى در حقیقت هیچ تضاد و اختلافى در بین آن‌ها نیست. حدیث اوّل در ردّ اعتقاد جاهلیت است که علّت را مؤثر وقایع مى‌دانستند و همینکه مرض را مى‌دیدند مبتلا شدن به آن را حتمى مى‌دانستند، و فراموش کرده بودند که مؤثر واقعى تنها خدا است و هرگاه بخواهد آن را از بین مى‌برد، و حدیث دوم هم اشاره به این است که هر چند علّت‌ها مؤثر واقعى نیستند ولى قانون و سنّت خدا این است که به هنگام به وجود آمدن علّت، معلول هم به وجود مى‌آید، پس بر مسلمانان لازم است قدرت خدا را فوق همه قدرت‌ها و علّت‌ها بدانند و به سنّت و قانون خداوند نیز احترام بگذارند).

[۱۶۳] أخرجه البخاري في: ٧۶ كتاب الطب: ۲۵ باب لا صفر وهو داء يأخذ البطن. [۱۶۴] أخرجه البخاري في: ٧۶ كتاب الطب: ۵۳ باب لا هامة.