باب ۴: درباره وسعت رحمت خدا، و اینکه رحمتش بر غضبش سبقت گرفته است
۱٧۴٩ ـحدیث: «أَبِي هُرَيْرَةَس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِج: لَمَّا قَضَى اللهُ الْخَلْقَ، كَتَبَ فِي كَتَابِهِ، فهُوَ عِنْدَهُ، فَوْقَ الْعَرْشِ، إِنَّ رَحْمَتِي غَلَبَتْ غَضَبِي» [۴۸۰].
یعنی: «ابو هریرهسگوید: پیغمبر جگفت: وقتى خداوند جهان را آفرید، در کتابش که بر عرش پیش خود مىباشد نوشت: رحمت من بر قهر و غضبم غلبه دارد و بیشتر از آن است».
۱٧۵۰ ـحدیث: «أَبِي هُرَيْرَةَس قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِج، يَقُولُ: جَعَلَ اللهُ الرَّحْمَةَ مَائَةَ جُزْءٍ فَأَمْسَكَ عِنْدَهُ تِسْعَةً وَتِسْعِينَ جُزْءًا وَأَنْزَلَ فِي الأَرْضِ جُزْءًا وَاحِدًا فَمِنْ ذلِكَ الْجُزْءِ يَتَرَاحَمُ الْخَلْقُ، حَتَّى تَرْفَعَ الْفَرَسُ حَافِرَهَا عَنْ وَلَدِهَا، خَشْيَةَ أَنْ تُصِيبَهُ» [۴۸۱].
یعنی: «ابو هریرهسگوید: شنیدم که پیغمبر جمىگفت: خداوند رحمت را به صد قسم تقسیم کرده است، نود و نُه قسم آن را پیش خود نگه داشته، یک قسم را به زمین فرستاده است با این یک قسمت است که مردم به هم رحم و محبّت مىنمایند، حتّى اسب که سمش را به آرامى از روى کرّهاش بر مىدارد تا به آن آسیبى نرسد مقدارى از این قسمت به آن رسیده که این همه نسبت به کرّهاش مهربان و علاقهمند است».
۱٧۵۱ ـحدیث: «عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِس قَالَ: قَدِمَ عَلَى النَّبِيِّج سَبْيٌ، فَإِذَا امْرَأَةٌ مِن السَّبْيِ قَدْ تَحْلُبُ ثَدْيَهَا، تَسْقِي إِذَا وَجَدَتْ صَبِيًّا فِي السَّبْيِ، أَخَذَتْهُ، فَأَلْصَقَتْهُ بِبَطْنِهَا وَأَرْضَعَتْهُ فَقَالَ لَنَا النَّبِيُّج: أَتَرَوْنَ هذِهِ طَارِحَةً وَلَدَهَا فِي النَّارِ قلْنَا: لاَ وَهِيَ تَقْدِرُ عَلَى أَنْ لاَ تَطْرَحَهُ فَقَالَ: للهُ أَرْحَمُ بِعِبَادِهِ، مِنْ هذِهِ بِوَلَدِهَا» [۴۸۲].
یعنی: «عمر بن خطابسگوید: عدّهاى از اُسرا را پیش پیغمبر جآوردند، در بین آنان زنى بود که بچهاش را گم کرده بود، از اینکه شیر در پستانهایش جمع شده بود ناراحت بود و آنها را مىدوشید، و هر بچهاى را مىدید به او شیر مىداد تا اینکه بچه خود را پیدا نمود، آن را به سینهاش چسبانید، و به او شیر داد، پیغمبر جبه ما گفت: آیا شما فکر مىکنید که این زن با این همه رحم و محبّتى که نسبت به فرزندش دارد، بتواند او را در آتش بیندازد؟ گفتیم: خیر، او نمىتواند که این بچه را در آتش بیندازد، پیغمبر جگفت: همانا خداوند نسبت به بندگانش مهربانتر از این زن نسبت به بچهاش مىباشد».
۱٧۵۲ ـحدیث: «أَبِي هُرَيْرَةَس أَنَّ رَسُولَ اللهِج، قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لَمْ يَعْمَلْ خَيْرًا قَطُّ: فَإِذَا مَاتَ، فَحَرِّقُوهُ، وَاذْرُوا نِصْفَهُ فِي الْبَرِّ، وِنِصْفَهُ فِي الْبَحْرِ فَوَاللهِ لَئِنْ قَدَرَ اللهُ عَلَيْهِ، لَيُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا، لاَ يُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ فَأَمَرَ اللهُ الْبَحْرَ، فَجَمَعَ مَا فِيهِ وَأَمَرَ الْبَرَّ فَجَمَعَ مَا فِيهِ ثُمَّ قَالَ: لِمَ فَعَلْتَ قَالَ: مِنْ خَشْيَتِكَ، وَأَنْتَ أَعْلَمُ فَغَفَرَ لَهُ» [۴۸۳].
یعنی: «ابو هریرهسگوید: پیغمبر جگفت: یک نفر که هیچ کار نیکى را انجام نداده بود، وصیت کرد هر وقت که مرد جسد او را بسوزانند، نصف خاکسترش را در خشکى و نصف دیگرش را در دریا پراکنده نمایند، گفت: قسم به خدا اگر خداوند بر جسد من دسترسى پیدا کند آن را به نحوى عذاب مىدهد که هیچ کس دیگرى را عذاب نداده باشد، (وقتى آن مرد فوت کرد و وصیتش را انجام دادند) خداوند به دریا دستور داد تا آن قسمت از خاکسترى که در آن ریخته شده است جمع نماید و همچنین به خشکى دستور داد تا اجزاء پراکنده آن جسد را جمعآورى کند، (وقتى که خداوند جسد را جمع و زنده نمود) از او پرسید: چرا این کار را کردهاى؟ گفت: خداوندا! خودت مىدانى که از ترس و خوف تو این کار را کردم، خداوند گناهان او را مورد عفو قرار داد».
۱٧۵۳ ـحدیث: «أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّسعَنِ النَّبِيِّج: أَنَّ رَجُلاً كَانَ قبْلَكُمْ رَغسَهُ اللهُ مَالاً فَقَالَ لِبَنِيهِ لَمَّا حُضِرَ: أَيَّ أَبٍ كُنْتُ لَكُمْ قَالُوا: خَيْرَ أَبٍ قَالَ: فَإِنِّي لَمْ أَعْمَلْ خَيْرًا قَطُّ فَإِذَا مُتُّ فَأَحْرِقُونِي، ثُمَّ اسْحَقُونِي، ثُمَّ ذَرُّونِي فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ فَفَعَلُوا فَجَمَعَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ، فَقَالَ: مَا حَمَلَكَ قَالَ: مَخَافَتُكَ فَتَلَقَّاهُ بِرَحْمَتِه» [۴۸۴].
یعنی: «ابو سعید خدرى گوید: پیغمبر جگفت: خداوند به مردى از امّتهاى پیش از شما مال فراوانى بخشیده بود، وقتى که مرض موتش فرا رسید، به پسرهایش گفت: من چگونه پدرى براى شما بودم؟ گفتند: بهترین پدر براى ما بودى، گفت: من هرگز کار نیکى نکردهام پس هرگاه مردم مرا بسوزانید، و خاکسترم را خرد کنید، آنگاه در روزى که باد شدید وزید آن را پراکنده کنید، پسرهایش وصیتش را انجام دادند، سپس خداوند جسد آن مرد را جمع نمود و از او پرسید: چه چیزى تو را به این کار وادار نمود؟ آن مرد گفت: خوف از عذاب تو. خداوند با لطف و رحمت خود توبه او را پذیرفت و گناهانش را بخشید».
[۴۸۰] أخرجه البخاري في: ۵٩ كتاب بدء الخلق: ۱ باب ما جاء في قول الله تعالى: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ﴾[الروم: ۲٧]. [۴۸۱] أخرجه البخاري في: ٧۸ كتاب الأدب: ۱٩ باب جعل الله الرحمة مائة جزء. [۴۸۲] أخرجه البخاري في: ٧۸ كتاب الأدب: ۱۸ باب رحمة الولد وتقبيله ومعانقته. [۴۸۳] أخرجه البخاري في: ٩٧ كتاب التوحيد: ۳۴ باب قول الله تعالى: ﴿يُرِيدُونَ أَن يُبَدِّلُواْ كَلَٰمَ ٱللَّهِۚ...﴾[الفتح: ۱۵]. [۴۸۴] أخرجه البخاري في: ۶۰ كتاب الأنبياء: ۵۴ باب حدّثنا أبو اليمان.