باب ۴۲: فضائل موسى
۱۵۳۲- حدیث: «أَبِي هُرَيْرَةَس عَنِ النَّبِيِّج، قَالَ: كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ يَغْتَسِلُونَ عُرَاةً، يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَكَانَ مُوسى يَغْتَسِلُ وَحْدَه فَقَالُوا: وَاللهِ مَا يَمْنَعُ مُوسى أَنْ يَغْتَسِلَ مَعَنَا إِلاَّ أَنَّهُ آدَرُ فَذَهَبَ مَرَّةً يَغْتَسِلُ، فَوَضَعَ ثَوْبَهُ عَلَى حَجَرٍ، فَفَرَّ الْحَجَرُ بِثَوْبِهِ، فَخَرَجَ مُوسى فِي إِثْرِهِ يَقُولُ: ثَوْبِي يَا حَجَرُ حَتَّى نَظَرَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ إِلَى مُوسى، فَقَالُوا: وَاللهِ مَا بِمُوسى مِنْ بأسٍ وَأَخَذَ ثَوْبَهُ، فَطَفِقَ بِالْحَجَرِ ضَرْبًا فَقَالَ أَبُو هُرَيْرَةَس: وَاللهِ إِنَّهُ لَنَدَبٌ بِالْحَجَرِ، سِتَّةٌ أَوْ سَبْعَةٌ، ضَرْبًا بِالحَجَرِ» [۲۶۱].
یعنی: «ابو هریرهسگوید: بنى اسرائیل عادت داشتند که لخت و عریان با هم شنا و غسل مىکردند، همدیگر را نگاه مىکردند، ولى موسى (حیا مىکرد) و به تنهایى غسل مىنمود، بنو اسرائیل به او مىگفتند: قسم به خدا موسى براى این با ما غسل و شنا نمىکند چون بدنش معیوب مىباشد یکبار که موسى براى شنا و غسل بیرون رفت، لباسهایش را بر سنگى گذاشت، آن سنگ لباسهاى او را با خود برد و فرار کرد، موسى از آب بیرون آمد، بدنبال سنگ مىدوید و مىگفت: اى سنگ! لباسهایم را پس بده، تا اینکه از کنار بنى اسرائیل گذشت، بنى اسرائیل موسى را تماشا کردند، گفتند: به خدا موسى هیچ عیبى در بدن ندارد، آنگاه موسى لباسهایش را از آن سنگ پس گرفت و شروع به زدن آن کرد.
ابو هریرهسگوید: قسم به خدا شش یا هفت اثر ضربه در آن سنگ دیده مىشد».
۱۵۳۳- حدیث: «أَبِي هُرَيْرَةَس، قَالَ: أُرْسِلَ مَلَكُ الْمَوْتِ إِلَى مُوسى عَلَيهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا جَاءَهُ صَكَّهُ فَرَجَعَ إِلَى رَبِّهِ، فَقَالَ: أَرْسَلْتَنِي إِلَى عَبْدٍ لا يُرِيدُ الْمَوْتَ فَرَدَّ اللهُ عَلَيْهِ عَيْنَهُ وَقَالَ: ارْجِعْ فَقُلْ لَهُ يَضَعُ يَدَهُ عَلَى مَتْنِ ثَوْرٍ فَلَهُ بِكُلِّ مَا غَطَّتْ بِهِ يَدُهُ، بِكُلِّ شَعْرَةٍ سَنَةٌ قَالَ: أَيْ رَبِّ ثُمَّ مَاذَا قَالَ: ثُمَّ الْمَوْتُ قَالَ: فَالآنَ فَسَأَلَ اللهَ أَنْ يُدْنِيَهُ مِنَ الأَرْضِ الْمُقَدَّسَةِ رَمْيَةً بِحَجَرٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِج: فَلَوْ كُنْتُ ثَمَّ لأَرَيْتُكُمْ قَبْرَهُ إِلَى جَانِبِ الطَّرِيقِ، عِنْدَ الْكَثِيبِ الأَحْمَرِ» [۲۶۲].
یعنی: «ابو هریرهسگوید: فرشته مرگ (در لباس و صورت بشر) به نزد موسى آمد (موسى به تصورش که این مرد دشمن است و قصد کشتن او را دارد، به دفاع از خود) یکى سیلى به چشم او زد، آن فرشته به سوى پروردگار برگشت، گفت: پروردگارا! مرا پیش کسى فرستادهاید که نمىخواهد بمیرد، خداوند فرمود: به سوى موسى برگرد و به او بگو کف دستش را بر پوست گاوى قرار دهد، و در مقابل هر یک از موهایى که زیر دستش قرار مىگیرد مىتواند یک سال زندگى کند، وقتى آن فرشته این مطلب را به موسى اعلام کرد، موسى گفت: پروردگارا! بعد از آن چه خواهد شد؟ خداوند فرمود: بعد از آن هنگام مرگ است، موسى گفت: پس همین الآن مىخواهم بمیرم. از خداوند درخواست کرد که فاصله قبر او با بیتالمقدس تنها به اندازه فاصله پرتاب سنگى باشد از پرتاب کننده آن.
ابو هریرهسگوید: پیغمبر جگفت: اگر اکنون آنجا مىبودم قبر موسى را به شما نشان مىدادم که در کنار راه بر تپه کوچک و قرمز رنگى قرار دارد».
۱۵۳۴- حدیث: «أَبِي هُرَيْرَةَس، قَالَ: اسْتَبَّ رَجُلاَنِ، رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ، وَرَجُلٌ مِنَ الْيَهُودِ قَالَ الْمُسْلِمُ: وَالَّذِي اصْطَفَى مُحَمَّدًا عَلَى الْعَالَمِينَ فَقَالَ الْيَهُودِيُّ: وَالَّذِي اصْطفَى مُوسى عَلَى الْعَالَمِينَ فَرَفَعَ الْمُسْلِمُ يَدَهُ، عِنْدَ ذلِكَ، فَلَطَمَ وَجْهَ الْيَهُودِيّ فَذَهَبَ الْيَهُودِيُّ إِلَى النَّبِيِّج، فَأَخْبَرَه بِمَا كَانَ مِنْ أَمْرِهِ وَأَمْرِ الْمُسْلِمِ فَدَعَا النَّبِيُّج الْمُسْلِمَ، فَسَأَلَهُ عَنْ ذلِكَ، فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ النَّبِيُّج: لاَ تُخَيِّرُونِي عَلَى مُوسى، فَإِنَّ النَّاسَ يَصْعَقُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَأَصْعَقُ مَعَهُمْ، فَأَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يُفِيقُ، فَإِذَا مُوسى بَاطِشٌ جَانِبَ الْعَرْشِ، فَلاَ أَدْرِي أَكَانَ فِيمَنْ صَعِقَ فَأَفَاقَ قَبْلِي، أَوْ كَانَ مِمَّنِ اسْتَثْنَى اللهُ» [۲۶۳].
یعنی: «ابو هریرهسگوید: یک مسلمان با یک یهودى اختلاف پیدا کردند، مسلمان گفت: قسم به کسى که محمّد را در بین تمام مردم برگزیده است، یهودى هم گفت: قسم به کسى که موسى را در بین تمام مردم برگزیده است، در این هنگام مرد مسلمان دستش را بلند کرد، یک سیلى به صورت مرد یهودى زد، آن یهودى پیش پیغمبر جرفت و جریان را به او خبر داد، پیغمبر جآن مسلمان را به نزد خود احضار کرد و موضوع را از او پرسید او هم جریان را براى پیغمبر جبیان نمود، پیغمبر جگفت: مرا بر موسى ترجیح ندهید، در روز قیامت مردم همه به حالت اغما در مىآیند و منهم با ایشان در اغماء قرار مىگیرم، قبل از همه مردم من به هوش مىآیم در این اثنا مىبینم که موسى گوشهاى از عرش را در بغل گرفته است، نمىدانم آیا موسى هم مانند سایرین به اغماء درآمده ولى قبل از من به هوش آمده است؟ یااینکه خداوند اورا از حالت اغماء محفوظ واز سایرین متمایز ساخته است».
۱۵۳۵- حدیث: «أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّس، قَالَ: بَيْنَمَا رَسُولُ اللهِج جَالِسٌ، جَاءَ يَهُودِيٌّ فَقَالَ: يَا أَبَا الْقَاسِمِ ضَرَبَ وَجْهِي رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِكَ فَقَالَ: مَنْ قَالَ: رَجُلٌ مِنَ الأَنْصَارِ قَالَ: ادْعُوهُ فَقَالَ: أَضَرَبْتَهُ قَالَ: سَمِعْتُهُ بِالسُّوقِ يَحْلِفُ، وَالَّذِي اصْطَفَى مُوسى عَلَى الْبَشَرِ قلْتُ: أَيْ خَبِيثُ عَلَى مُحَمَّدٍج فَأَخَذَتْنِي غَضْبَةٌ ضَرَبْتُ وَجْهَهُ فَقَالَ النَّبِيُّج: لاَ تُخَيِّرُوا بَيْنَ الأَنْبِيَاءِ، فَإِنَّ النَّاسَ يَصْعَقُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَأَكُون أَوَّلَ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الأَرْضُ فَإِذَا أَنَا بِمُوسى آخِذٌ بِقَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ، فَلاَ أَدْرِي أَكَانَ فِيمَنْ صَعِقَ أَمْ حُوسِبَ بِصَعْقَةِ الاولَى» [۲۶۴].
یعنی: «ابو سعید خدرىسگوید: به هنگامى که پیغمبر جنشسته بود، یک نفر یهودى به نزد او آمد، گفت: اى ابوالقاسم! یکى از اصحاب شما صورت مرا با سیلى زد. پیغمبر جگفت: آن مرد کیست؟ گفت: یک نفر انصارى است، پیغمبر جگفت: او را احضار کنید، وقتى که آمد پیغمبر جبه او فرمود: چرا او را زدهاى؟ آن مرد انصارى گفت: شنیدم که این مرد در بازار قسم مىخورد، و مىگفت: قسم به کسى که موسى را بر تمام بشر برترى بخشیده است، منهم گفتم: اى ناپاک! مگر بر محمّد هم برترى دارد؟! به شدّت عصبانى شدم، با سیلى برویش زدم، پیغمبر جفرمود: شما در بین پیغمبران تفاوت قائل نشوید، مردم در روز قیامت همه به حالت اغماء در مىآیند و من اوّل کسى هستم که قبرم شکافته مىشود و زنده مىشوم، هنگامى که زنده مىشوم مىبینم موسى به پایهاى از پایههاى عرش چسبیده است نمىدانم آیا او هم مانند دیگران قبلاً به اغماء رفته است؟ یا اینکه اغماى او در دنیا برایش حساب شده است».
(وقتى که موسى در دنیا از خداوند درخواست کرد تا او را ببیند خداوند فرمود: موسى تو قدرت دیدن مرا ندارى، همینکه خداوند بر کوه تجلّى کرد کوه سوخت و موسى هم بىهوش شد).
[۲۶۱] أخرجه البخاري في: ۵ كتاب الغسل: ۲۰ باب من اغتسل عريانآ وحده في الخلوة. [۲۶۲] أخرجه البخاري في: ۲۳ كتاب الجنائز: ۶٩ باب من أحبّ الدفن في الأرض المقدّسة. [۲۶۳] أخرجه البخاري في: ۴۴ كتاب الخصومات: ۱ باب ما يذكر في الأشخاص والخصومة بين المسلم واليهودي. [۲۶۴] أخرجه البخاري في: ۴۴ كتاب الخصومات: ۱ باب في الأشخاص والخصومة بين المسلم واليهود.