باب ۱۱: شجاعت پیغمبر جو پیشقدم بودن او در جنگ
۱۴۸٩- حدیث: «أَنَسٍس، قَالَ: كَانَ النَّبِيُّج أَحْسَنَ النَّاسِ وَأَشْجَعَ النَّاسِ، وَلَقَدْ فَزِعَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ لَيْلَةً، فَخَرَجُوا نَحْوَ الصَّوْتِ، فَاسْتَقْبَلَهُمُ النَّبِيُّج، وَقَدِ اسْتَبْرَأَ الْخَبَرَ وَهُوَ عَلَى فَرَسٍ، لأَبِى طَلْحَةَ، عُرْيٍ، وَفِي عُنُقِهِ السَّيْفُ، وَهُوَ يَقُولُ: لَمْ تُرَاعُوا، لَمْ تُرَاعُوا ثُمَّ قَالَ: وَجَدْنَاهُ بَحْرًا أَوْ قَالَ: إِنَّهُ لَبَحْرٌ» [۲۱٩].
یعنی: «انسسگوید: پیغمبر جزیباترین و شجیعترین مردم بود، شبى مردم مدینه دچار ترس شده وبه طرف صدایى که مىآمد بیرون رفتند، وقتى که پیغمبر ج(صدارا شنید زودتر از مردم بیرون رفت) ودرباره موضوع تحقیق کرد(در آن حال که او برمىگشت مردم تازه بیرون آمده بودند و در بازگشت) با آنان روبرو شد. وبراسب ابوطلحه که زین نداشت سوارشده بود، شمشیررا برخود بسته بود، مىگفت: اى مردم، نترسید، نترسید. سپس انسسراجع به اسب ابوطلحه که اسب سست و کندى بود، گفت: ما آن شب آن را مانند دریاى خروشان و سریع الموج دیدیم».
[۲۱٩] أخرجه البخاري في: ۵۶ كتاب الجهاد: ۸۲ باب الحمائل وتعليق السيف بالنق.