باب ۳۱: فضائل عبداللهبن عمرب
۱۶۱۱- حدیث: «عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَب قَالَ: كَانَ الرَّجُلُ، فِي حَيَاةِ النَّبِيِّج إِذَا رَأَى رؤْيَا قَصَّهَا عَلَى رَسُولِ اللهِج فَتَمَنَّيْتُ أَنْ أَرَى رُؤْيَا، فَأَقُصَّهَا عَلَى رَسُولِ اللهِج، وَكُنْتُ غُلاَمًا شَابًّا وَكُنْتُ أَنَامُ فِي الْمَسْجِدِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِج فَرَأَيْتُ فِي النَّوْمِ كَأَنَّ مَلَكَيْنِ أَخَذَانِي، فَذَهَبَا بِي إِلَى النَّارِ فَإِذَا هِيَ مَطْوِيَّةٌ كَطَيِّ الْبِئْرِ، وَإِذَا لَهَا قَرْنَانِ، وَإِذَا فِيهَا أُنَاسٌ، قَدْ عَرَفْتُهُمْ فَجَعَلْتُ أَقُولُ: أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ النَّارِ قَالَ: فَلَقِيَنَا مَلَكٌ آخَرُ، فَقَالَ لِي: لَمْ تُرَعْ فَقَصَصْتُهَا عَلَى حَفْصَةَ، فَقَصَّتْهَا حَفْصَةُ عَلَى رَسُولِ اللهِج، فَقَالَ: نِعْمَ الرَّجُلُ عَبْدُ اللهِ لَوْ كَانَ يُصَلِّي مِنَ اللَّيْلِ فَكَانَ، بَعْدُ، لاَ يَنَامُ مِنَ اللَّيْلِ إِلاَّ قَلِيلاً» [۳۴۱].
یعنی: «عبدالله بن عمربگوید: در زمان پیغمبر جاگر کسى خوابى مىدید، آن را براى پیغمبر جبازگو مىکرد (تا تعبیر کند) منهم آروز داشتم خوابى ببینم و آن را براى پیغمبر جبازگو نمایم، من که جوان بودم و در زمان پیغمبر جدر مسجد مىخوابیدم، در خواب دیدم، دو فرشته مرا گرفتند و به سوى دوزخم بردند، دوزخ را دیدم که اطرافش مانند اطراف چاه ساخته شده بود، داراى دو پایه بود، عدّهاى در آن بودند، که آنان را مىشناختم، شروع به دعا کردم گفتم: به خدا پناه مىبرم از عذاب آتش، فرشته دیگرى به من رسید، گفت: نترس. این خواب را براى حفصه (خواهر عبدالله و همسر پیغمبر ج) بیان کردم، حفصه هم آن را براى پیغمبر جبازگو نمود، پیغمبر جگفت: عبدالله انسانى خوبى است، کاش که او نماز شب را مىخواند، از آن وقت ببعد عبدالله شبها به جز مقدار کمى نمىخوابید (و اکثر اوقات شب بیدار مىماند و نماز مىخواند)».
[۳۴۱] أخرجه البخاري في: ۱٩ كتاب التهجُّد: ۲ باب فضل قيام اللّيل.