ترجمه فارسی اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان - جلد سوم

فهرست کتاب

باب ۱: از اینکه کسى فرزندش را قاسم نام نهد تا به او ابوالقاسم (پدر قاسم) گفته شود نهى شده است، و بیان نام‌هایى که مستحب است بچه‌ها را به آن‌ها نامگذارى نمایند

باب ۱: از اینکه کسى فرزندش را قاسم نام نهد تا به او ابوالقاسم (پدر قاسم) گفته شود نهى شده است، و بیان نام‌هایى که مستحب است بچه‌ها را به آن‌ها نامگذارى نمایند

۱۳۸۰- حدیث: « أَنَسس، قَالَ: دَعَا رَجُلٌ بِالْبَقِيعِ، يَا أَبَا الْقَاسِمِ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ النَّبِيُّج فَقَالَ: لَمْ أَعْنِكَ قَالَ: سَمُّوا بِاسْمِي وَلاَ تَكْتَنُوا بِكُنْيَتِي» [۱۰۵].

یعنی: «انسسگوید: یک نفر در بقیع با صداى بلند گفت: اى ابوالقاسم! پیغمبر جبه طرف او روى گردانید آن مرد گفت: اى رسول خدا! منظورم شما نیست، پیغمبر جگفت: به نام من (محمّد و احمد) نامگذارى بکنید، ولى کنیه مرا (ابوالقاسم) انتخاب ننمائید».

۱۳۸۱- حدیث: «جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الأَنْصَارِيِّس قَالَ: وُلِدَ لَرَجُلٍ مِنَّا غُلاَمٌ، فَسَمَّاهُ الْقَاسِمَ فَقَالَتِ الأَنْصَارُ: لاَ نَكْنِيكَ أَبَا الْقَاسِمِ، وَلاَ نُنْعِمُكَ عَيْنًا فَأَتَى النَّبِيَّج، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ وُلِدَ لِي غُلاَمٌ، فَسَمَّيْتُهُ الْقَاسِمَ، فَقَالَتِ الأَنْصَارُ: لاَ نَكْنِيكَ أَبَا الْقَاسِمِ، وَلاَ نُنْعِمُكَ عَيْنًا

فَقَالَ النَّبِيُّ ج: أَحْسَنَتِ الأَنْصَارُ، سَمُّوا بِاسْمِي، وَلاَ تَكَنَّوْا بِكُنْيَتِي، فَإِنَّمَا أَنا قَاسِمٌ» [۱۰۶].

یعنی: «جابر بن عبدالله انصارىسگوید: یک نفر از ما داراى پسرى شد، و او را قاسم نام نهاد انصار به او گفتند: ما شما را ابوالقاسم (پدر قاسم) نمى‌خوانیم، و به شما هم تبریک و تهنیت نمى‌گوییم، آن مرد پیش پیغمبر جآمد، گفت: اى رسول خدا! من داراى پسرى شده‌ام، او را قاسم نام نهاده‌ام، انصار مى‌گویند: ما شما را ابوالقاسم نمى‌خوانیم، و به شما تبریک نمى‌گوییم، پیغمبر جگفت: انصار درست گفته‌اند، شما به اسم من نامگذارى کنید، ولى از انتخاب کنیه من پرهیز نمایید، تنها من قاسم هستم (و غنیمت را در بین شما تقسیم مى‌نمایم)».

۱۳۸۲- حدیث: «جَابِرٍس، قَالَ: وُلِدَ لِرَجُلٍ مِنَّا غُلاَمٌ، فَسَمَّاهُ الْقَاسِمَ، فَقُلْنَا: لاَ نَكْنِيكَ أَبَا الْقَاسِمِ، وَلاَ كَرَامَةَ فَأَخْبَرَ النَّبِيَّج، فَقَالَ: سَمِّ ابْنَكَ عَبْدَ الرَّحْمنِ» [۱۰٧].

یعنی: «جابرسگوید: یک نفر از ما صاحب پسرى شد، آن را قاسم نام نهاد، ما به او گفتیم: شما را ابوالقاسم نمى‌خوانیم، به خاطر این کنیه به شما احترام نمى‌گذاریم، آن مرد جریان را به پیغمبر جخبر داد، پیغمبر جگفت: پسرت را عبدالرحمن نام بگذار».

۱۳۸۳- حدیث: « أَبِي هُرَيْرَةَس قَالَ: قَالَ أَبُو الْقَاسِمِج: سَمُّوا بِاسْمِي وَلاَ تَكْتَنُوا بِكْنْيَتِي» [۱۰۸].

یعنی: «ابو هریرهسگوید: ابوالقاسم (محمّد) گفت: دیگران را به نام من نامگذارى بکنید، ولى از انتخاب کنیه من (ابوالقاسم) پرهیز نمایید».

[۱۰۵] أخرجه البخاري في: ۳۴ كتاب البيوع: ۴٩ باب ما ذكر في الأسواق. [۱۰۶] أخرجه البخاري في: ۵٧ كتاب فرض الخمس: ٧ باب قول الله تعالى: ﴿فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ [الأنفال: ۴۱]. (فَإِنَّ للهِِ خُمْسَهُ). [۱۰٧] أخرجه البخاري في: ٧۸ كتاب الأدب: ۱۰۵ باب أحبّ الأسماء إلى الله. [۱۰۸] أخرجه البخاري في: ۶۱ كتاب المناقب: ۲۰ باب كنية النّبيّ.