علی مرتضیسمخالف عزیمت امیرالمؤمنینسبه جبهه است
«امیرالمؤمنینسمانند بند گردنبند مروارید است [۱۶۳۲]بقای او سبب جمع و عدم او موجب تفرق و گسیختگی همه مسلمانان است [۱۶۳۳]و دشمنان که از این حقیقت به خوبی آگاهند سعی میکنند، در صورت عزیمت او به جبهه، با تلفاتی هر چند زیاد او را از بین ببرند و مسلمانان را دچار تفرق و پراکندگی کنند و از طرف دیگر عزیمت امیرالمؤمنینسبه جبهه به یک معنی روحیه دشمن را تقویت میکند زیرا گمان میکنند که حتماً از قدرت فوقالعادهای برخوردارند که امیرالمؤمنینسبرای جنگ با آنها شخصاً به جبهه رفته است [۱۶۳۴]» تجزیه و تحلیل علی مرتضیسبه حدی آگاهانه و صمیمانه است که اکثریت قاطع رأیدهندگان رأی او را قبول میکنند و امیرالمؤمنینساز تصمیم خویش منصرف و طی فرمان زیر نعمان بن مقرن را، که در این هنگام پیشکار دارایی در کَسْکَر است، با سمت فرماندهی کل منصوب میدارد: «به نام خداوند بخشنده مهربان ... ای نُعمان بن مُقرّن [۱۶۳۵]! سپاه ایران در نهاوند تجمع کرده است و درصدد حمله به سپاه اسلام برآمدهاند، به محض رسیدن این نامه در رأس سپاهیان منطقه کسکر به سوی نهاوند حرکت کنید و در محل (ماه) [۱۶۳۶]منتظر وصول نیروهای کمکی ما باشید و بعد از وصول نیروها به نهاوند حمله کنید و با توجه به مسئولیت سمت فرماندهی این سه نکته را دقیقاً رعایت نمایید: ۱ـ سپاه را در راههای ناهموار و پرپیچ و خم عبور ندهید و کاری نکنید که سپاه قبل از رسیدن به میدان جنگ خسته و کوفته شوند [۱۶۳۷]۲ـ حقوق تمام سپاهیان را بالسویه رعایت کنید که حق هیچ فردی را ضایع ننمایید و کاری نکنید که به وسیله ظلم و ستم شما افرادی به کفر و بیایمانی روی آورند [۱۶۳۸]! ۳ـ و هیچ فردی را متحمل زحمات طاقتفرسا نکنید، زیرا حفظ جان یک فرد مسلمان در نظر من از یک صد هزار دینار (معادل پانصد میلیون تومان) بیشتر ارزش دارد [۱۶۳۹]».
امیرالمؤمنینسپس از ارسال این فرمان بلافاصله نیروهای امدادی را به محل (ماهان) اعزام میدارد:
۱- پنج هزار نفر از سپاهیان مدینه زیر فرمان پسرش عبدالله [۱۶۴۰]و معاونت مُغَیره.
۲- طی نامهای به ابوموسی اشعری فرمانده پادگان بصره دستور میدهد در رأس ده هزار نفر از سپاهیان بصره در محل (ماه) خود را به نُعمان معرفی نماید [۱۶۴۱].
۳- و طی نامهای به عبدالله بن عبدالله بن عِتْبان فرمانده پادگان کوفه دستور میدهد که از پادگان کوفه دو سوم را به محل (ماه) [۱۶۴۲]اعزام دارد [۱۶۴۳].
۴- و به تمام پاسگاهها و پادگانهایی که از نهاوند نزدیک هستند دستور میدهد تا اطلاع ثانوی سپاه ایران را در نهاوند با زد و خورد و جنگهای چریکی و نامنظم سرگرم نمایند [۱۶۴۴].
ستونهای سی هزار نفری [۱۶۴۵]سپاه اسلام یکی بعد از دیگری به محل (ماه) رسیده و زیر فرمان نُعمان بن مُقرِّن به سوی نهاوند حرکت کرده و در نزدیکی شهر نهاوند در محلی که بعداً به گورستان شهداء غریبان (قُبور الشهداء [۱۶۴۶]موسوم گردید مستقر میگردند و در همان شب نعمان سوارهنظامی را به نام (قیس بن هبیر) مخفیانه برای کسب اطلاع از استحکامات نهاوند و کم و کیف نیروهای دشمن به سوی شهر میفرستد، و به فاصله کمی از دیوار حصار شهر ناگاه اسب قیس متوقف میگردد و هر چه او را تازیانه و مهمیز میزند از جای خویش حرکت نمیکند و وقتی در حال تحیر از اسب پیاده میشود و در تاریکی شب دست و پای اسب خود را با دقت مشاهده میکند و خارهای آهنی سهگوشه را در آنها مییابد [۱۶۴۷]و پس از آن که به زحمت زیاد آنها را بیرون میآورد با پای پیاده کمی جلوتر میرود و برایش معلوم میشود که سپاه ایران در تمام معابر و گذرگاهها مقدار زیادی از این خارهای سهگوشه آهنی را پاشیده است تا از حمله سوارهنظامهای دشمن جلوگیری نمایند، قیس به سپاه اسلام برمیگردد و در گزارش خویش به نعمان میگوید: «در پیرامون حصار بلند و محکم شهر خندقهای وسیع و عمیقی را کندهاند و آنها را پر از آب نمودهاند و در تمام معابر و گذرگاههایی که به شهر وصل میشود خارهای سهگوشه آهنی پاشیدهاند و حمله به شهر امکان ندارد [۱۶۴۸]».
فردای آن شب خبر استقرار سپاه اسلام در چند فرسخی نهاوندن به فیروزان میرسد و فیروزان گمان میکند حرکت سپاه اسلام به سوی نهاوند کاملاً ناسنجیده بوده و بر اثر ناآگاهی مسلمانان از قدرت نظامی و شکوه سران نظامی سپاه ایران به عمل آمده است و به فرمانده سپاه اسلام پیام میدهد که کسی را برای مذاکره پیش او بفرستد [۱۶۴۹]در حالی که هدفش این است که قدرت و شکوه ارتش ایران را به آنها نشان دهد و روحیه آنها را تضعیف و آنها را به هزیمت ناچار کند.
[۱۶۳۲]ـ الکامل، ج۳، ص۸ و طبری، ج۵، ص۱۹۴۳ و الاخبار الطوال، ص۱۳۴ در البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۷ نوشته اول سعد این پیشنهاد را به امیرالمؤمنینسکرد که شخصاً به جبهه برود و پیشنهاد سعد به مشورت گذاشته شد. [۱۶۳۳]ـ همان [۱۶۳۴]ـ همان [۱۶۳۵]ـ طبری، ج۵، ص۱۹۳۰ و ۱۹۳۱ و البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۸ در این دو مرجع نامه امیرالمؤمنینسبه عین عبارت کتاب نقل گردیده است و در این نامه این دو مطلب: «کاری نکنید که به وسیله ظلم شما افرادی به کفر روی آورند، جان یک نفر مسلمان در نظر من از یک صد هزار دینار باارزشتر است» حقیقتاً قابل توجه و شایان تقدیر است. [۱۶۳۶]ـ همان [۱۶۳۷]ـ همان [۱۶۳۸]ـ همان [۱۶۳۹]ـ همان [۱۶۴۰]ـ فتوح الفتوح، سیدان، ص۵۲، به نقل از ترجمه تاریخ طبری. [۱۶۴۱]ـ فتوح الفتوح، سیدان، ص۵۲ و الفاروق عمر س، ج۲، ص۳۳. [۱۶۴۲]ـ الفتوحات الاسلامیه، ص۱۴۱. [۱۶۴۳]ـ فتوح البلدان بلاذری، ص۳۰۰ و در طبری، ج۵، ص۱۹۴۵ پیشنهاد علی مرتضیسبوده است. [۱۶۴۴]ـ الفتوحات الاسلامیه، ص۱۴۱. [۱۶۴۵]ـ الفتوحات الاسلامیه، ص۱۴۲ و الکامل، ج۳، ص۲ و البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۸. [۱۶۴۶]ـ فتوح الفتوح، ص۶۹ به نقل از اعثم کوفی. [۱۶۴۷]ـ فتوح الفتوح، سیدان، ص۶۹ و ۷۰ به نقل از اعثم کوفی تاریخ اعثم کوفی تألیف خواجه محمد بن علی، اوایل قرن چهاردهم ترجمه احمد بن محمد مستوفی، ص۹۴. الفتوحات الاسلامیه، ص۱۴۳ نیز از این میخها بحث کرده اما به شکل دیگر الکامل، ص۱۲. [۱۶۴۸]ـ فتوح الفتوح، سیدان، ص۶۹ و ۷۰ به نقل از اعثم کوفی تاریخ اعثم کوفی تألیف خواجه محمد بن علی، اوایل قرن چهاردهم ترجمه احمد بن محمد مستوفی، ص۹۴. الفتوحات الاسلامیه، ص۱۴۳ نیز از این میخها بحث کرده اما به شکل دیگر الکامل، ص۱۲. [۱۶۴۹]ـ طبری، ج۵، ص۱۹۳۵ و این مرجع به جای فیروزان (بندار) را نام برده و حیاة عمر س، ص۲۷۵ و الفاروق س، ج۲، ص۳۴ و البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۹.