سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

عمر قبول نمی‏کند در پناه کفر برای اسلام مبارزه کند

عمر قبول نمی‏کند در پناه کفر برای اسلام مبارزه کند

و در همان حالیکه از طول مدت و تداوم این زد و خورد شدید احساس خستگی می‌کند ناگاه صدای مرد آشنایی، خالویش، [۱۸۲]را می‏شنود که بر مهاجمین فریاد می‏کشد: «من خواهرزاده‏ام را، عمر، پناه داده‏ام دیگر کسی متعرض او نشود» با شنیدن این فریاد، مهاجمین از حمله دست می‏کشند، اما عمر از این اتفاق بشدت ناراضی و در رنج و ناراحتی است، یکنفر مسلمان چطور پناهندگی یکنفر کافر را قبول می‌کند!! با نیروی کفر تقویت اسلام، و اظهار ضعف و پناه برد به کافر، تضادّ و تناقضی است که یک مغز سالم هرگز آن را نمی‏پذیرد!! و بهمین جهت عمر بر بالای دیوار (حجر اسماعیل) رفته و با همان صدای دو رگه خویش بگوش همه حاضرین فریاد می‏رساند که: «من جوار و پناهندگی خالویم را رد می‌کنم» [۱۸۳]و بار دیگر و با شدت بیشتر حمله مهاجمین بسوی عمر آغاز می‌گردد و مجدداً زد و خورد شروع می‏شود، وعمر در همان حالیکه از کوبیدن این کله‏های متعفن کفر لذت می‏برد، از خوردن مشت‌ها و ضربت‌های شدید آن‌ها نیز احساس لذت و مسرت می‏نماید، زیرا این ضربت‌ها را کفّاره [۱۸۴]گناه ضربت‌هایی می‏شمارد که او در حال کفر و ناآگاهی بر مسلمانان روا می‌داشت.

[۱۸۲] ابن الجوزی، ص:۸ و نام او (عاص بن هشام). [۱۸۳] اخبار عمر، ص:۲۳ و خلفاء الرسول، خالد محمد خالد، ص:۱۶۵. [۱۸۴] عبقریه عمر، عقاد، ص:۵۴۵، خلفاء الرسول، ص:۱۶۴ و اخبار عمر، ص:۲۲.