قِنَّسْرین و اهمیت آزاد کردن آن
قنسرین علاوه بر وجود حصار محکم و سنگی دروازههای آهنین و دیدبانیها و برجهای دفاعی از دو امتیاز مهم دیگر نظامی برخوردار است یکی این که نیروهای امدادی و ذخایر جنگی همواره به سوی این شهر سرازیر گشته و از این شهر پادگان شهرهای دیگر تقویت میگردد و دیگر این که فرمانده نیروهای مسلح این شهر (میناس) [۹۴۸]است که شخص دوم امپراتوری روم به حساب میآید، و تمام جنگهای روم با شاهنشاهی ایران را او رهبری کرده است و غلبه اخیر روم بر ایران ﴿وَهُم مِّنۢ بَعۡدِ غَلَبِهِمۡ سَيَغۡلِبُونَ٣﴾[الروم: ۳] که در قرآن به صورت معجزه از آن خبر داده است، مرهون تدابیر نظامی و تاکتیکشناسی و دلاوری این فرمانده مقتدر و کاردان رومی است.
میناس که دارای کارنامه چنان مشعشع جنگی [۹۴۹]است، به محض اطلاع از حرکت سپاه خالد ماندن در حصار شهر را ترسویی پنداشته و در رأس سپاه عظیم خویش به جنگ خالد میشتابد [۹۵۰]و از این نکته نیز بیاطلاع نیست که خالد کسی است که در جبهه شرق و در نبرد با ارتش ایران همواره پیروز گشته است و در نبرد با امپراتوری نیز تا حوالی پادگان قنسرین پیش آمده است و خالد نیز میداند به جنگ چه کسی میرود، بنابراین با حزم و احتیاط کامل نظامی قبل از توجه به کیفیت تجهیزات جنگی و کمیت جنگاوران به فکر فوت و فن نظامی و تاکتیکهای غافلگیرانه جنگی است، و بعد از اطلاع از حرکت سپاه میناس سپاه خود را از یک بیراههای سریعاً حرکت داده که از محاسبه میناس خارج و در ساعتهای آخر شب از طرفی که قابل پیشبینی نبوده است تمام نیروهای خود را بر سر نیروهای میناس میریزد و با این شبیخون سپاه او را طوری مرعوب و وحشتزده مینماید، که عموماً از فرمان میناس خارج و بدون هیچ گونه مقاومتی در مقابل سپاه اسلام فرار میکنند، و خالد همراه سپاه خود آنها را تعقیب کرده و به سپاهی که میرسند او را از دم تیغ میگذرانند که میناس نیز یکی از آن فراریهایی است که در حال فرار کشته میشود [۹۵۱]، و بالاخره این سپاه عظیم پس از دادن تلفات بیشمار و کشته شدن سرفرمانده آنها، سیلآسا از دروازهها وارد شهر قنسرین میشوند
[۹۴۸]ـ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۷۹ (توجه:) قنسرین به کسر اول و نون مشدد شهری است در شام و به نظر بطلمیوس طول جغرافیایی (۲۰ دقیقه / ۳۹ درجه) و عرض شمالی (۲۰ دقیقه / ۳۵ درجه) معجم البلدان یاقوت حموی در کلمه (قنسرین). [۹۴۹]ـ الکامل، ج۲، ص۴۹۳ و البدایه و النهایه، ج۷، ص۵۲ و الفتوحات الاسلامیه، ص۵۲ و تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۷۹ و الفاروق عمر، هیکل، ج، ص۲۳۱. [۹۵۰]ـ همان [۹۵۱]ـ البدایه و النهایه، ابوالفداء، ج۷، ص۵۲ و الکامل، ج۲، ص۴۹۳ و طبری، ج۵، ص۱۷۷۹.