سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

تشکیل گروه جان‌نثاری داوطلب

تشکیل گروه جان‌نثاری داوطلب

و برای عبور دادن سپاه از دجله، شورای عالی جهاد تصمیم می‌گیرد که قبلاً یک گروه انتحاری داوطلب، سوار بر اسب و با نیزه‌های بلند در پیشاپیش سپاه از دجله عبور کنند [۱۰۱۰]، و در ساحل آن سوی دجله در میان آب با نیزه‌های بلند خود نگهبانان ساحلی را به قتل برسانند و به جای آن‌ها مستقر و از سپاه اسلام که به دنبال آن‌ها از دجله عبور می‌کند نگهبانی بدهند و بلافاصله گروه انتحاری داوطلب مرکب از شش نفر دلاوران فداکار به ریاست عاصم بن عمر [۱۰۱۱]اعلام آمادگی می‌نمایند، و اینک عاصم بر اسب خود سوار و پا در عمق آب دجله، که معلوم نیست چه قدر عمق دارد، می‌گذارد و با شور و احساسات خود این آیه [۱۰۱۲]را می‌خواند: ﴿وَمَا كَانَ لِنَفۡسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ كِتَٰبٗا مُّؤَجَّلٗاۗ[آل عمران: ۱۴۵] «هیچ کس جز به اجازه خدا نمی‌تواند بمیرد، وقت معین مرگ تأخیر و تقدیمی ندارد»و بلادرنگ اسبش را در آب دجله می‌راند، و همراهانش نیز به محض استماع این آیه با بی‌باکی به دنبال عاصم به آب دجله می‌زنند، و قعقاع [۱۰۱۳]قهرمان نامور سپاه اسلام نیز که ناظر این همه ایمان و دلاوری گروه عاصم است بلافاصله در رأس گروهی از جنگاوران داوطلب به دنبال گروه عاصم خود را به امواج خروشان شط دجله می‌زند، و در حالی که سپاهیان اسلام در این طرف در حال دعا و فریاد از خدا به حرکات این دو گروه پیشتاز چشم دوخته‌اند، سپاهیان ایران نیز در پاسگاه‌های آن سوی دجله با تعجب زیاد نشیب و فراز امواج دجله را بر سر و یال اسب‌های آن‌ها نظاره می‌کنند، و با خود می‌گویند: «راستی این‌ها دیوانه هستند [۱۰۱۴]، و عبور از امواج خروشان به وسیله اسب جز استقبال از مرگ چیز دیگری نیست، ببینید همین حالا تمام آن‌ها در دجله غرق می‌شوند و عبرت دیگران هم می‌گردند!» اما برخلاف توهم سپاهیان ایران، این دو گروه پیشتاز بعد از مدتی درگیری با امواج خروشان دجله عرض دجله را طی کرده و به ساحل نزدیک می‌شوند و یکی از رؤسای پاسگاه‌ها در حال بهت و وحشت فریاد می‌کشد: «آهای همکاران! ببینید این‌ها به ساحل نزدیک شده‌اند آهای این‌ها جنی هستند و می‌خواهند به این سوی دجله بیایند!» و در همین لحظه از طرف فرمانده کل پاسگاه‌ها فرمان حمله به این دو گروه صادر می‌گردد که با تشکیل یک صف طولانی در ساحل دجله این دو گروه را در میان آب، شمشیر و نیزه بزنند و نگذارند از آب بیرون بیایند [۱۰۱۵]، اما در اعزام این دو گروه انتحاری همه چیز به حساب آمده بود و قعقاع و عاصم و همراهان آن‌ها با نیزه‌های بسیار تیز و بلندی که برای همین موقع با خود آورده بودند در فاصله کمی از ساحل این قدر به چشم اسبان و به سر و کله سپاهیان ایران زدند که بعد از مدتی آن‌ها را به هزیمت ناچار کردند و بلافاصله از دجله عبور نموده و به جای آن‌ها سنگر گرفتند [۱۰۱۶]، و تا عبور تمام سواران سپاه اسلام امنیت و حفاظت آن سوی دجله را به عهده گرفتند [۱۰۱۷]و پس از آن که سعد با تمام سواران سپاه اسلام در طنین تکبیرها از دجله عبور کردند بلافاصله ناخدایان ایرانی را احضار کرده، و با کشتی‌هایی که در ساحل شرقی لنگر انداخته بودند همه پیاده‌نظام‌های سپاه اسلام و تمام وسایل و اثاثیه آن‌ها را به آن سوی دجله انتقال دادند.

[۱۰۱۰]ـ البدایه و النهایه، ابوالفداء، ج۷، ص۶۴ و الاخبار الطوال، دینوری، ص۱۲۶ و الکامل، ج۲، ص۵۱۲ و طبری، ج۵، ص۱۸۱۲ در کامل و طبری و تواریخ دیگر نوشته شده اسصت که سعد به آن‌ها گفت بگویید (نَسْتَعينُ بِاللهِ وَ نَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ حَسْبُنا اللهُ وَ نُعِمَ الوَكيلُ وَ اللهَ ليصُرَنَ اللهُ وَلِيِّهُ وَ لِيَظْهِرَنَّ دينَهُ وَ لَيَهِزْمَنَّ عَدُوَّهُ، لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلا بِاللهِ العَلِيّ العَظيم). [۱۰۱۱]ـ همان [۱۰۱۲]ـ همان [۱۰۱۳]ـ همان [۱۰۱۴]ـ همان [۱۰۱۵]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۶۴ و ۶۵ و الاخبار الطوال، ص۱۲۶ و ۱۲۷، الکامل، ج۲، ص۵۱۲ و طبری، ج۵، ص۱۸۱۲. [۱۰۱۶]ـ همان [۱۰۱۷]ـ همان