سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

آخرین سلام و وداع هرقل از شام (سوریه)

آخرین سلام و وداع هرقل از شام (سوریه)

هِرَقْل امپراتور روم نیز در اثنای ورود سپاه اسلام به داخل شهر، مخفیانه از یکی از دروازه‌هیا شمال شهر خارج و به سوی (قسطنطنیه) فرار می‌کند و در آخرین نقطه مرز شام در محل (رها) بر تپه مرتفعی می‌ایستد، و بعد از نگاه تأثرآمیزی به همه کوه‌ها و دشت‌ها و شهرهای شام، همراه با جرقه‌هایی از آتش حسرت این کلمات را بر زبان می‌راند: «سلام بر تو ای شام و آخرین وداع با تو! از این به بعد تو دیگر یک کشور اسلامی شده‌اید، و رومیان از این به بعد جز در میان هول و هراس هرگز تو را نخواهند دید [۹۷۲]

بگذار هراکلیوس (هرقل) با کوله‌باری از اندوه، و همراه مسایه سیاه امپراتوری از شام اسلامی به سوی قسطنطنیه فرار کند و عَلَم به دوشان حق و عدالت و آزادی او را تعقیب نمایند، همچنان‌که همتای او در جبهه شرق (یزدگرد) در پیشاپیش پرچم‌داران حق و عدالت و آزادی در حال فرار و گریز است و تمام جهانیان در تمام قرون و اعصار بدانند که آن چه رژیم‌های ظلم و ظلمت را در قاره‌های آسیا و آفریقا ناچار به فرار و هزیمت کرده و سایه‌های شوم شاهنشاهی و امپراتوری را تا مرز نابودی تعقیب می‌کند نه ابوعبیده و نه سعد بن ابی‌وقاص و نه شمشیر زنگ‌زده اعراب است بلکه آفتاب مشعشع قرآن است، که با نیروی بلوغ و قدرت اندیشه بزرگ اصحاب محمد جبر فراز قاره‌ها تابیده است و تمام نظام‌های ظلم و ظلمت و تاریکی را به فرار و هزیمت ناچار کرده است، پس سپاس برای خدا، و درود بر محمد جو سلام بر فاروق اعظمسو ابوعبیده و سعد بن ابی‌وقاص و همه اصحاب و تابعین و مجاهدین اسلام.

[۹۷۲]ـ البدایه و النهایه، ابوالفداء، ج۷، ص۵۳ و الکامل، ج۲، ص۴۹۴ و تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۸۱ و ۱۷۸۲ و الفتوحات الاسلامیه، ص۵۳ و حیاة عمر، شبلی، ص۱۸۷ و الفاروق عمر، هیکل، ج۱، ص۲۳۷.